در صف اولش اهل علم بودند، علما بودند؛ تا حالا هم دنبالهاش كشيده شده است. تا حالا هم آنكه بيشتر هياهو مىكند باز اهل علم است. البته دانشگاهى هم حالا داخل است، آنها هم داخلند؛ ساير مردم هم به تبعيت علما مىرفتند نه به تبعيت ديگران. علماى تهران را- تقريباً اكثرشان را- گرفتند حبس كردند. از خطبا، از علما، گرفتند حبس كردند. چندين روز حبس بودند. زجر ديدند اينها.
بطلان تز اسلام منهاى روحانيت
آقا، اين طور نيست كه شما خيال بكنيد كه ما اسلام را مىخواهيم اما ملا نمىخواهيم. مگر مىشود اسلام بىملا؟ مگر شما مىتوانيد بدون ملا كار را انجام بدهيد. باز اين ملاها هستند كه جلو مىافتند كار انجام مىدهند. اينها هستند كه جانشان را [مىدهند]. الآن هم ما تو حبسْ ملاها داريم، الآن هم علما داريم، الآن هم علماى فداكار داريم، الآن هم هستند توى حبس، و زير بار اين ظلمها نمىروند. پيششان مىروند كه شما هم يك عذرى بخواهيد، نمىخواهند. و ما هم خوب الآن هم داريم؛ الآن هم علماى ما در حبس هستند، علماى بزرگ ما در حبس هستند. من اينكه عرض كردم يك چيزهايى بود كه خود من مشاهده كردم و خيلىهايش هم يادم نيست، و جلوترش هم كه ما ديگر اهل تاريخ نيستيم تا ببينيم. اين گله هم، اين گلهاى كه من دارم از اين آقايان روشنفكرها اين است كه يك همچو جناح بزرگى كه ملت پشت سرش ايستاده، اين را از خودتان كنار نزنيد بگوييد كه ما اسلام را مىخواهيم ملا نمىخواهيم. اين خلاف عقل است، اين خلاف سياست است. شما بايد اينها را با آغوش باز بگيريد. و اگر چنانچه اينها در مسائل سياسى اطلاعاتى ندارند، ضَمِّ به ايشان بشويد؛ اطلاعات سياسى به اينها بدهيد. اينها بهتر از شما توى مردم [اند].- اينها- بهتر كه شما نفوذ نداريد، اينها دارند. اينها در بين مردم نفوذ دارند. هر ملايى در محله خودش نافذ است. شما بايد، شمايى كه دلسوزيد براى اسلام، شمايى كه مىگوييد ما اسلام را مىخواهيم، نگوييد ما اسلام را مىخواهيم، آخوند نمىخواهيم. شما بگوييد اسلام را مىخواهيم، آخوند هم مىخواهيم. آخوند