ملتفتِ- مثلًا- بعض مسائل سياسى نيست؛ جمع بشويد دور آن آخوندى كه مسائل سياسى را نمىداند، يادش بدهيد آن مسائل را تا او عمل كند تا ملت دنبالش باشد. تا بتوانيد اجرا بكنيد. اگر شما بخواهيد خودتان باشيد و منهاى آخوند، تا قيامت هم در زير بار ديگران هستيد. شما همه جمع بشويد، همه با هم باشيد، همه برادر باشيد، اينها را رد نكنيد. اين يك قدرت لا يزال است، اين قدرت ملت است؛ شما اين قدرت ملت را كنار نگذاريد بگوييد ما نمىخواهيم. شما هر چه هم بگوييد ما نمىخواهيم، خوب مردم مىخواهند. شما يك عدهاى هستيد، ديگران همه هستند؛ بازارها مىخواهند اينها را، خيابانها اينها را مىخواهند. گله من از اين طبقه روشنفكر، در عين حالى كه من علاقه دارم به اينهايى كه خدمت مىكنند به اسلام- خصوصاً اين خارج، اينهايى كه خارج كشور هستند، اينهايى كه در امريكا هستند، اينهايى كه در اروپا هستند، اينهايى كه در هندوستان هستند- من با اينها روابط دارم، اينها خدمتگزارند، اينها مىخواهند به اسلام خدمت بكنند، اينها گاهى كه اشكالاتى در آنجا شده است با تمام قوّت رفع كردهاند، اينها مىخواهند رفع ظلم بكنند، اينها علاقه به اسلام دارند، لكن نبايد اينهايى كه علاقه به اسلام دارند- بعضى از اينها- خدمتهاى علماى اسلام و آخوندْ جماعت را نديده بگيرند و بگويند كه ما اسلام مىخواهيم منهاى آخوند. نمىشود آقا اين. اسلام و آخوند؛ مثل اين است كه بگوييد ما اسلام مىخواهيم، اسلامى كه سياست نداشته باشد. اسلام و آخوند اين طور توى هم هستند. اسلام بىآخوند اصلًا نمىشود. پيغمبر هم آخوند بوده؛ يكى از آخوندهاى بزرگْ پيغمبر است. رأس همه علما پيغمبر است. حضرت جعفر صادق هم يكى از علماى اسلام است. اينها فقهاى اسلامند؛ رأس فقهاى اسلام هستند. «من آخوند نمىخواهم» حرف شد؟! من گله دارم از اينها.
از آقايان هم- علماى اعلام هم- گله دارم. اينها هم غفلت از بسيارى از امور دارند. اينها هم از باب اينكه يك اذهان صافيهاى دارند، تحت تأثير يك تبليغات سوئى كه دستگاه راه مىاندازد واقع مىشوند. هر روز يك الم شنگه درست مىكنند براى يك امر جزئى. اين امر بزرگ را، اين امرى كه همه گرفتار آن هستيم، از آن غفلت مىكنند و اينها