وقتى كه انسان ببيند كه گروههايى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانيت هستند، در خدمت اسلام كه انسانساز است هستند، چاره ندارد الّا اينكه علاقه داشته باشد به آن. اين اشكال نيست كه علاقهمند است. از آن طرف گلايه هم هست از همه گروهها گلايه ارادتمندانه. اما آن گروههاى روشنفكر و دانشگاهى و محصلين جديد و آنها- ايّدهم اللَّه- آنهايى كه خدمتگزارند براى اسلام- خداوند تأييدشان كند- من از آنها گلايه دارم براى اينكه مىبينم كه در نوشتههايشان، بعضى نوشتههايشان، اينها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اينها يك قدرى زيادهروى كردهاند، يك قدرى حرفهايى زدهاند كه مناسب نبوده است بگويند. اينها غرض ندارند. من مىدانم كه غالباً اينها كه براى اسلام مىخواهند خدمت كنند، نه اين است كه مغرض باشند و از روى سوء نيت اينها حرفى بزنند؛ اينها اطلاعشان كم است. من هم اطلاعم از تاريخ كم است لكن من هشتاد سالم است و قريب شصت سال در جوامع علمى بودهام و قريب سى سال در مجارى امور. من يك مشاهداتى خودم دارم؛ و در اين صد و چند سالى كه ديگر نزديك است به ما، ما از آن سوابقِ سوابقْ كم اطلاع- يعنى بنده كم اطلاع هستم. اين قدرى كه اطلاع داريم از سوابق، از زمان اول- عصرهاى اول اسلام- تا حالا اطلاعاتْ اجمالى است. ما مىبينيم كه اين اسلام را به همه ابعادش روحانيون حفظ كردهاند، به همه ابعادش. يعنى معارفش را روحانى حفظ كرده، فلسفهاش را روحانى حفظ كرده، اخلاقش را روحانى حفظ كرده، فقهش را روحانى حفظ كرده، احكام سياسيش را روحانى حفظ كرده. همه اينها با زحمتهاى طاقت فرساى روحانيين محفوظ شده الآن كه شما يك همچو فقه غنىاى مىبينيد كه فقه شيعه غنى ترين فقهى است كه در دنيا هست، غنى. قانونى كه با زحمتهاى علماى شيعه توضيح و تفريع شده است، غنى ترين فقه است، غنى ترين قوانين است در دنيا. قانونى در دنيا به اين غنا نيست قوانين ديگر، آنهايى كه آسمانى است البته غنى بوده، آنها ديگر به ما نرسيده؛ آنهايى كه زمينى است و اهل زمين درست كردهاند، اينها به اندازه همان ادراكات ضعيفى كه اگر چنانچه مغز انسان را- در روايت است- يك گنجشك بخورد سير