- به عالم اجسامْ (در روايت هست كه) نظر لطفْ خداى تبارك و تعالى نكرده است-
مُنْذُ خَلْقِهِ
- با اينكه اين عالم اجسام و اين عالم طبيعت، آن طورى كه تا حالا ادراك كردهاند، تا حالا كشف كردهاند، محير العقول است؛ عقول ماها به آن نمىرسد. آن قدرى كه تا حالا فهميدهاند، و ما عدايش هم الى ما شاء اللَّه هست كه كسى دستش به نورش نمىرسد، ستارههايى هست كه نورشان شش بيليون سال، شش بيليون سال نورشان به زمين مىرسد. اين عدد را تفهّمش نمىتوانيم بكنيم. در بعضى نوشتهها هست كه بعضى از ستارهها اگر جوفش را باز كنند پانصد ميليون شمس در آنجا جايش مىشود. و بعضى از ستارهها هست كه اگر در مركز شمس بگذارند، تا زمين مىآيد؛ [اين قدر] بزرگىاش هست. اين پهناورى كه عقول به آن نمىرسد، كسى نمىتواند بر آن اطلاع پيدا كند، اينها همهاش عالم «دنيا» ست؛ عالم پست است. بعضى از اهل معرفت مىگفتند اينكه اين عالم را «دنيا» [2] گذاشته است اسمش را، براى اين كه خجالت مىكشد واقع اين قضيه را- واقع دنيا را بفرمايد؛ از اين جهت همين با همين اسم به «دنيا» تعبير كرده است. اين عالم با اين پهناورى، با اين بساط، عالم «دنيا» ست. اين آسمانها با همه چيزهايى كه تا حالا كشف شده است- به حَسَب لسان قرآن زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ[3]»؛ آسمان «پايين»، پايينِ اينكه همه تا حالا كشفش كردهاند؛ اينها همه در لسان قرآنْ آسمان «پايين» است. اين آسمانهاى بالا را باز كشف نكردهاند كه چه خبر است- در عين حال به حسب روايت:
ما نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ لُطْفٍ مُنْذُ خَلْقِهِ؛
و به حَسَب قرآن هم كه «متاع» اسمش باشد حيات دنيا. حيات آخرتْ حيات است، زنده است. اينجا زندگى نيست، مردگى است اينجا. حيات آخرتْ حيات است- دارِ آخرتْ. لَهِيَ الْحَيَوانُ[4] ما اطلاع نداريم در آن