البته من از مشكلات دولت، از مشكلات كارمندان دولت، از مشكلات همه قشرهايى كه در بين دولت كار مىكنند آگاهم؛ چنانچه شماها بهتر آگاهيد. و من مىدانم كه اين دولت و اين اقشارى كه مربوط به دولت هستند، در عين حالى كه محرومترين قشرها هستند، با اخلاصترين قشرها هستند، و در عين حالى كه با يك زندگى درويشانه مىگذرانند، بحمد اللَّه، قدرت معنوى دارند و هر چه زندگى زيادتر بشود، قدرت روحى كمتر مىشود.
اين مسلّم است هر قدمى كه دنيا براى آدم بر مىدارد، انسان عقب مىگيرد. آنهايى كه در كاخهاى بسيار مجلل زندگى مىكنند، نگرانيشان بيشتر از آنى است كه درويشاند و در محلهها زندگى مىكنند. پس ما از اين جهت هم شكرگزار هستيم كه ما را در لباس درويشها درآورده است- نه درويش به معناى اصطلاحى، درويش واقعى- و ما خدمت به خدا و خدمت به خلق خدا را وظيفه خودمان مىدانيم و مشكلات را هم ان شاء اللَّه، پشت سر مىگذاريم و همان طورى كه تا كنون ايستادگى كردهايم، همه ايستادگى كردند در مقابل همه مشكلات، از اين به بعد هم بين همه مشكلات ايستادگى خواهند كرد. و من دعا مىكنم كه خداوند به شما توفيق بدهد.
و اشخاصى كه خارج ايستادهاند و اشكال مىكنند، از باب اينكه خودشان در گود نيستند، اشكال كردن يك چيز آسانى است. اما حل اشكال مشكل است. خوب، البته اشخاصى خارج نشستهاند، مىگويند: چرا چه شد؟ چرا نشد؟ چرا بايد بشود؟ چرا فلان كار بايد بشود؟ بايد بكنند. لكن وارد نيستند ببينند كه مشكلات چى است. در يك همچو زمانى كه دولت و ايران مبتلاى به همه گرفتاريهايى كه مىبينيد هستند و همه دولتها، همه جهان به استثناى ملتهايشان در صدد محو جمهورى اسلامى هستند؛ يعنى، در صدد محو اسلام هستند، در عين حال، خداى تبارك و تعالى تأييد كرده است و ما استقامت كرديم، مقاومت كرديم، بعدها هم خواهيم كرد، ان شاء اللَّه.