با عالم ديگرى كه باز آن هم همين جور است اختلاف پيدا مىشود. و همين طور چنانچه سران يك كشورى براى خدا كار بكنند، اينها اختلاف نخواهند پيدا كرد و بايد توجه كنند كه گمان نكنند كه مأموناند از اين كه به راه ابليس بروند. هيچ امرى يكدفعه نمىشود، بتدريج، يك قدم يك قدم انسان را مىكشانند به جهنم. از ابتدا نمىآيد نفس اماره انسان بگويد بيا برو جهنم، يا ابليس بگويد بيا برو جهنم، يا نفس اماره بگويد يا اللَّه پا شويم دعوا راه بيندازيم، نخير؛ ابتداءً، از اول شروع مىشود يك قدم جلو مىرود، آدم ازش غفلت مىكند، تبعيت مىكند، يك قدم ديگر جلو مىرود، يك وقت مىبيند كه سر از اين بيرون آورد كه با هم دارند اختلاف مىكنند.
آيا تكليف ما اين نيست كه جلوى اين اختلافات را بگيريم؟ تكليف شرعى ما، تكليف عقلى ما، تكليف وجدانى ما اين نيست كه نگذاريم يك وقت- خداى نخواسته- بين اقشار اختلاف پيدا بشود؟ او به اين است كه هواهاى نفسانى كم بشود، غير از اين راهى ندارد. اگر هواهاى نفسانى در كار باشد، اين منجر به اختلاف مىشود، و لو اينكه هر مقدار هم يك نفرى آدمى باشد كه به ظواهر خيلى اعتقاد داشته باشد و خيلى هم دنبال ظواهر باشد، لكن وقتى كه در قلبش هواى نفسانى باشد قهراً آن هواى نفسانى او را دنبال مىكند. اين هواى نفسانى در همه هست، تعرضش نمىشود كرد، لكن بعضيها مهار مىكنند و بعضيها مهار نمىكنند. اينكه مىگويم در همه، يعنى همه مردم متعارف نه اولياى خدا.
ما بايد فكر اين معنا باشيم كه در اين كشور يك وقت- خداى نخواسته- بتدريج اختلاف واقع نشود. همه پشتيبان هم باشيم. بنا بر اين، دندان روى جگر بگذاريم و هواى نفسانى را زير پا بگذاريم و با هم خوب بشويم. اگر در قلب هم يك چيزى هست كه الان نمىتواند يك آدمى جلويش را بگيرد، ولى در عمل قدرت دارد به اينكه جلويش را بگيرد، جلويش را بگيرد. امروز تأييد همه قشرها بر همه ما لازم است؛ ما بايد از مجلس طرفدارى بكنيم، مجلس هم بايد از همه ملت طرفدارى بكند؛ ما بايد طرفدار دولت باشيم، دولت هم بايد به ملت خدمت بكند. ما بايد از همه قوايى كه الآن هستند تبعيت