هست؟ در اين حالى كه همه با ما مخالفاند، همه مىخواهند همه ما را از بين ببرند، مىخواهند ما را برگردانند به آن حالى كه يك نفر- فرض كنيد كه- سفير يا مادون سفير يك كشورى بتواند همه اوضاع ايران را به هم بزند، ما را مىخواهند به آن حال برگردانند، تكليف ما در اين وقت چى است؟ خدا براى [ما] چه راهى معين كرده؟ باز ما بايد بنشينيم با هم مختلف باشيم؟ باز با هم نزاع كنيم؟ حالا من اينكه مىگويم نزاع، نه اين كه نزاعى هست و ليكن بايد جلوگيرى كنيم كه مبادا باشد. حالا فردا رسانههاى گروهى نگويند كه فلانى گفته است كه نزاع هست و الآن در ايران جنگ است.
يكى از امورى كه در صددند كه هميشه دامن به آن بزنند، همين كه در داخل ايران نزاع سر قدرت است. اينها باز نشناختند اسلام را، نشناختند ايران را، نشناختند متصديان امور در ايران را. خيال مىكنند كه يك دسته آن طرف ايستادند، يك دسته هم اين طرف ايستادند، همه دارند تو سر هم مىزنند كه آن يكى مىخواهد قدرت را براى خودش، اين يكى مىخواهد قدرت را براى خودش. اين براى اين است كه نظر، نظر مادى است.
وقتى نظر، نظر مادى شد همين طورها هست. اگر- خداى نخواسته- نظر مادى در بين ماها حاصل بشود و ما نسيان كنيم خداى تبارك و تعالى را به توجه به دنيا و مقامات، لا علاج خواهد شد اختلاف.
دنياطلبى سرمنشأ اختلافات
كسانى كه توجه به دنيا دارند، نمىشود اختلاف نداشته باشند، هر كسى براى خودش مىخواهد. آنهايى كه اختلاف ندارند، آنهايى هستند كه به دنيا اعتنا ندارند، آنهايى هستند كه ارزشها را بهش توجه دارند، آنها بينشان اختلاف واقع نمىشود. اگر همه انبيا جمع بشوند و همه اوليا جمع بشوند، با هم اختلاف نمىكنند، يك كلمه اختلاف ندارند، لكن اگر دو تا كدخدا در يك ده باشد اختلاف پيدا مىكند. اگر دو عالم باشد- روحانى واقعاً- صد عالم روحانى باشد، ممكن نيست با هم اختلاف داشته باشند. اما اگر دو عالم باشد يا دو صورت عالم باشد كه بخواهد دكان درست كند براى خودش، شكى نيست كه