موفق نشد در انجام و نتوانست انجام بدهد، خوب، قصور قدرتش است، قدرت نداشته بيشتر از اين؛ اما پيش خدا اين ارزشش با آن كسى كه قدرت داشته مثل هم مىماند.
ارزش انگيزه الهى در امور
بنا بر اين، آنى كه براى انسان ارزش دارد، ارزش انسانى و روحانى دارد، ارزش الهى دارد، اين است كه اين انگيزه را حفظش بكند كه براى خدا اين كار را بكند. مىخواهيد تربيت كنيد اطفال مردم را، براى خدا، مىخواهيد تربيت كنيد جوانهاى مردم را، براى خدا، مىخواهيد تربيت كنيد ملت را، براى خدا؛ مىخواهيد حكومت كنيد، براى خدا؛ حكومت كنيد، همان حكومتى كه انبيا مىكردند، خوب، موسى هم حاكم بود، پيغمبر هم حاكم بود، على هم حاكم بود. از آن طرف، [افراد] مفسد هم حاكم هستند، آن هم صورت مثل هم مىماند- الّا در بعضى جهات- انسانها صورتهايشان يكى هست. مثل هم مىماند همه، يك وضع دارند. گاهى اگر يك وضع اختلاف داشتند، وضع جسمانى و حيوانى است ديگر، آن چيزى كه فرق مىگذارد ما بين اينها، آن معنايى است كه در آنها هست. و مهم آن انگيزه الهى است كه برگردد همه چيز به خدا. خدا هم كه انبيا را فرستاده، مقصد اصلى اين نبوده كه حكومت بكنند، مقصد اصلى اين نبوده است كه نظام ايجاد كنند، مقصد اعلا اين نبوده كه عدالت اجتماعى ايجاد كنند، مقصد اعلا اينها نيست، اما اينها مقصد است- بعضيهايش مقصد است- البته عدالت، اجراى عدالت يك مقصدى است، عدالت الهى را بخواهيد اجرا كنيد للَّه تعالى، مقصدى است. بخواهيد عدالت الهى را ايجاد كنيد براى خاطر اينكه مشهور بشويد، به اينكه آقا چه آدم خوبى است، دارد چى مىشود، اين براى خودتان بد است، واقعش خوب است، براى مردم آن وقت خوب است. بعضى چيزها براى مردم خوب است، براى دانشگاه خوب است، بعضى از چيزها براى شما خوب است، بعضى چيزها براى هر دو خوب است. اگر موفق بشويد هم اين معنا را درست بكنيد كه انگيزه، انگيزه الهى و خدايى باشد، نه براى خودم يك كارى مىخواهم بكنم، براى خدا مىخواهم يك كارى بكنم، براى ملت هم نيست،