حالا فكر اين معنا باشند، كه مردم را داشته باشند و يكى از راههايش اين است كه وزارتخانهها و ادارات يك جورى باشد كه نارضايى ايجاد نكند. به نظر مىآيد كه اگر چنانچه در هر وزارتخانهاى از طرف آقاى رئيس جمهور يا فرض كنيد كه آقاى نخست وزير، يك چند، دوسه نفرى باشند براى اين معنا كه اگر چنانچه در آن اداره، در آن وزارتخانه از خود اهالى وزارتخانه شكايت داشتند، به اينها بگويند. اين اصل- نفس اين كار- مؤثر است در اين كه در وزارتخانهها اگر بنا باشد يك كارى انجام بشود، بر خلاف نشود. شما مىدانيد كه ما وارث- يك كسى هستيم- يك رژيمى هستيم كه سر تا پاى اداراتش، الّا يك عدهاى، دنبال اين بودند كه منافع خودشان را حفظ كنند، و دنبال اين بودند چه بكنند. از آنها، هستند الآن در جمهورى اسلامى، نمىتوانيم بگوييم نيستند، همه جا هستند، و ممكن است كه اينهايى كه هستند بخواهند مردم را ناراضى كنند. اصل خطش اين باشد كه مردم را ناراضى كنند؛ چه بهتر اين است كه مردم را در ادارات ناراضى كنند. فرض كنيد يك نفر برود در يك ادارهاى، اين جا كارش را خوب انجام ندهند، اين به او مراجعه كند، آن به او مراجعه كند. من نمىگويم كه هست اين جور، لكن متوجه باشيد كه مبادا يك همچو مسائلى واقع بشود. و بهتر اين است كه يك همچو عملى انجام بگيرد كه مردم هم توجه به اين داشته باشند كه يك مرجعى دارند كه اگر در اداره يك كسى- يك ضد انقلابى- بود، خواست يك فضولىاى بكند، يك مرجعى دارند كه به آن مرجع بروند مراجعه كنند. و هم، خود اين عمل فى نفسه مؤثّر در اين است كه جلوگيرى كند از بعضى از امور. و بالاخره ما مردم را لازم داريم، يعنى، جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مىخواهد. اين مردماند كه اين جمهورى را به اين جا رساندند و اين مردماند كه بايد اين جمهورى را راه ببرند تا آخر. و اين شما آقايان هستيد كه مردم را مىتوانيد، وزارتخانههايتان مىتواند، اداراتتان مىتواند راضى نگه دارد و مىتواند- خداى نخواسته- اشخاصى در آن باشند كه ناراضى باشند، و اين را با قاطعيّت عمل كنيد. التزام شما نداريد كه هر كس از سابق در اين اداره بوده، حالا اگر چنانچه ضدّ انقلاب هم باشد، بايد باشد. اين را بيرونش كنيد برود سراغ كارش، اگر يك كسى است