خروشانى است، معراج است، معراج مؤمن است؛ يعنى، تا آن ما فوق عالم طبيعت و ما فوق عالم وجود، انسان را مىكشاند. گاهى در يك كلمهاش اين طور است. يك جمله گاهى آن قدر بُعد معنوى دارد و بُعد عرفانى دارد كه اگر تحقق پيدا كند براى يك انسان سالك، از همه حجابها مىگذرد. و كانّه سوره حمد كه در قرآن هست و اولين سوره است و براى نماز قرار دادند و نماز بدون حمد، گفتند نماز نيست، همين سوره حمد تمام معارف درش هست. منتها آن كسى كه نكته سنج باشد، بايد درش تأمل كند، خوب، ما اهلش نيستيم. ما مىگوييم كه «الحمد للَّه»؛ يعنى شايسته است. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ[1]؛ يعنى شايسته است خدا كه همه حمدها براى او باشد. اما قرآن اين را نمىگويد، قرآن مىگويد كه اصلًا حمدى واقع نمىشود در جايى، الّا براى خدا. آن هم كه بتپرست است حمد است، آن هم براى خداست، خودش نمىداند. اشكال، ندانستن و جهالت ماهاست. آن كه مىگويد كه إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[2]؛ نه معنايش اين است كه ما همه استعانت از تو ان شاء اللَّه مىخواهيم و اينها، نخير، بالفعل اين طورى است كه به غير خدا، استعانت اصلًا نيست، اصلًا قدرت ديگرى نيست. چه قدرت ديگرى ما داريم غير قدرت خدا؟ آن كه تو دارى غير از قدرت خداست؟ نه اين است كه ما ان شاء اللَّه عبادت مىكنيم براى خدا، ان شاء اللَّه استعانت مىكنيم از خدا. اصلًا واقعيت اين طورى است، واقعيت اين است كه عبادت به غير خدا، مدح، اصلًا در دنيا به غير خدا واقع نمىشود، هيچ مدحى. اينهايى كه مدح مىكنند از مثلًا شياطين و سلاطين و امثال اينها، اينها نمىفهمند كه اينها مدح خداست، اينها غفلت از اين دارند، لكن مدح به كمال است، مدح براى نقصان نيست، مدح براى كمال است. و آنهايى كه، هر كس از هر كس استعانت بكند، استعانت از خداست. اين سوره، اين را مىگويد. و اگر براى اهلش- آنهايى كه اهل مسائل هستند- همين يك سوره قرآن تحقق پيدا بكند، تمام مشكلات حل مىشود؛ براى اينكه وقتى انسان ديد كه همه چيز از اوست، ديگر از هيچ قدرتى نمىترسد. ما كه از قدرتها مىترسيم براى اين است