ملائكه مىگفتند- نگويد من ثروتمندم، نگويد من زاهدم، نگويد من عارفم، نگويد من موحدم. در هر يك از اينها، و لو آن علم اعلايى كه علم فلسفه يا عرفان است، اگر اين خصيصه شيطانى باشد، حجاب است؛ «الْعِلْمُ حِجابُ الاكْبَر» [1]. و اگر كسى بخواهد معالجه كند خودش را، بايد اين خصيصه را به آن توجه بكند و بسيار مشكل است معارضه با اين خصيصه. اگر بخواهد كسى تهذيب بشود، با علم تهذيب نمىشود؛ علم انسان را تهذيب نمىكند. گاهى علم، انسان را به جهنم مىفرستد؛ گاهى علم توحيد انسان را به جهنم مىفرستد؛ گاهى علمِ عرفان انسان را به جهنم مىرساند؛ گاهى علم فقه انسان را به جهنم مىفرستد؛ گاهى علم اخلاق انسان را به جهنم مىفرستد. با علم درست نمىشود. تزكيه مىخواهد- يُزَكِّيهِمْ[2]- تزكيه مقدم است بر همه چيز. طلبهاى كه در مدرسه درس مىخواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزكيه لازم دارد. امام جمعهاى كه مىخواهد هدايت كند مردم را، بايد تزكيه خودش را كند تا بتواند هدايت كند. دولتى كه بخواهد مردم را وادار به كار خوب بكند بايد تزكيه بكند خودش را. عارفى كه بخواهد مردم را به معارف الهيّه دعوت كند، تا خودش را تزكيه نكند اين قدرت را ندارد. فيلسوفى كه بخواهد توحيد را به مردم بياموزد، تا اين خصيصه شيطانى در او هست، اين عمل را نمىتواند انجام بدهد؛ يعنى، زبان، زبان شيطان است و توحيد مىگويد و دل، دل شيطان است كه توحيد را دريافت كرده است، و قلب، قلب شيطان است كه فقه را آموخته و فقه را تعليم مىكند. تا اين خصيصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصى كه بخواهند خودشان را تهذيب كنند، يا اشخاصى كه بخواهند جامعه را تهذيب كنند.
تهذيب جامعه، وظيفه علما و دانشمندان مهذب
بر عهده كى است كه جامعه را تهذيب كند؟ بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده انديشمندان، بر عهده ائمه جمعه، بر عهده مدرسين، بر عهده علماى بلاد. همه بايد بكنند، اما آن كه خودش را به اين زىّ درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد،