ممكن است يك معنايش هم اين باشد كه اشخاصى كه در اين جنگها هم كشته مىشوند، باز هم به آن مرتبه از عذابى كه بايد برسند نمىرسند، و ممكن است كه يك مرتبه رحمتى براى آنها باشد.
توسعه معرفت، هدف كتب الهى و انبياى عظام
بنا بر اين، قرآن و كتاب الهى يك سفره گستردهاى است كه همه از آن استفاده مىكنند، منتها هر كس به وضعى استفاده مىكند و عمده نظر كتاب الهى و انبياى عظام بر توسعه معرفت است. تمام كارهايى كه آنها مىكردند، براى اين كه معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند؛ جنگها براى اين است، صلحها براى اين است، و عدالت اجتماعى، غايتش براى اين است. اين طور نيست كه دنيا تحت نظر آنها بوده است كه مىخواستند فقط دنيا اصلاح بشود. همه را مىخواهند اصلاح بكنند. آن مذهبى كه جنگ درش نيست، ناقص است اگر باشد. و من گمانم اين است كه حضرت عيسى- سلام اللَّه عليه- اگر به او مهلت مىدادند، آن هم همين ترتيبى كه حضرت موسى- سلام اللَّه عليه- عمل مىكرد، همان طورى كه حضرت نوح- سلام الله عليه- عمل مىكرد، آن هم با كفار آن طور عمل مىكرد. اين اشخاصى كه گمان مىكنند كه حضرت عيسى اصلًا سر اين كارها را نداشته است و فقط يك ناصح بوده، اينها به نبوت حضرت عيسى لطمه وارد مىكنند. اگر اين طور باشد، معلوم مىشود كه يك واعظى بوده، نه يك نبىاى بوده است. واعظ غير نبى است. نبى، همه چيز دارد؛ شمشير دارد، نبى جنگ دارد، نبى صلح دارد؛ يعنى، جنگ اساسش نيست، براى اين كه اصلاح را در دنيا توسعه بدهد، براى اين كه مردم را نجات بدهد جنگ مىكند. براى اين كه مردم را از شر خودشان نجات بدهد، حدود را، تعزيرات را وضع كرده است. براى اين كه هم تربيت بشود اين آدم و هم راحت بشود امت. اگر امروز ما جنگ مىكنيم و جوانهاى ما مىگويند: «جنگ