پسرم! نه گوشهگيرى صوفيانه دليل پيوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت، شاهد گسستن از حق. ميزان در اعمال، انگيزههاى آنها است. چه بسا عابد و زاهدى كه گرفتار دام ابليس است و آن دامگستر، با آنچه مناسب او است چون خودبينى و خودخواهى و غرور و عُجْب و بزرگبينى و تحقير خلق اللَّه و شرك خفىّ و امثال آنها، او را از حق دور و به شرك مىكشاند. و چه بسا متصدى امور حكومت كه با انگيزه الهى به معدن قرب حق نائل مىشود، چون داود نبى و سليمان پيامبر- عليهما السلام- و بالاتر و والاتر چون نبى اكرم- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و خليفه بر حقّش على بن ابي طالب- عليه السلام- و چون حضرت مهدى- ارواحنا لِمَقْدَمِه الفداء- در عصر حكومت جهانىاش. پس ميزان عرفان و حرمان، انگيزه است. هر قدر انگيزهها به نور فطرت نزديكتر باشند و از حُجب حتّى حُجب نور وارستهتر، به مبدأ نور وابستهترند تا آنجا كه سخن از وابستگى نيز كفر است.
پسرم! از زير بار مسئوليت انسانى كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالى مكن كه تاخت و تاز شيطان در اين ميدان، كمتر از ميدان تاخت و تاز در بين مسئولين و دستاندركاران نيست و دست و پا براى به دست آوردن مقام هر چه باشد- چه مقام معنوى و چه مادى- مزن به عذر آنكه مىخواهم به معارف الهى نزديك شوم يا خدمت به عباد اللَّه نمايم؛ كه توجه به آن از شيطان است چه رسد كه كوشش براى به دست آوردن آن. يكتا موعظه خدا را با دل و جان بشنو، با تمام توان بپذير و در آن خط سير نما: قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى.[2] ميزان در اول سير، قيام للَّه است هم در كارهاى شخصى و انفرادى و هم در فعاليتهاى اجتماعى. سعى كن در اين قدم اول موفق شوى كه در روزگار جوانى آسانتر و موفقيّتآميزتر است. مگذار مثل پدرت پير شوى كه يا درجا زنى و يا به عقب برگردى،
[1] كسى كه صبح كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نيست. الكافي 2: 163/ 1
[2] سوره سبأ، آيه 46: «بگو به يك سخن پندتان دهم (و آن) اينكه دو تن دو تن و تك تك براى خدا قيام كنيد».