و گسستگى از دنيا و تعلقات آن است كه با ذكر و ياد دائمى خداى تعالى حاصل شود.
آنان كه درصدد برترىها به هر نحو هستند چه برترى در علوم- حتى الهى آن- يا در قدرت و شهرت و ثروت، كوشش در افزايش رنج خود مىكنند. وارستگان از قيود مادى كه خود را از اين دام ابليس تا حدودى نجات دادهاند، در همين دنيا در سعادت و بهشت رحمتند.
در آن روزهايى كه در زمان رضا خان پهلوى و فشار طاقت فرسا براى تغيير لباس بود و روحانيون و حوزهها در تب و تاب به سر مىبردند- كه خداوند رحمان نياورد چنين روزهايى براى حوزههاى دينى- شيخ نسبتاً وارستهاى را نزديك دكان نانوايى كه قطعه نانى را خالى مىخورد، ديدم كه گفت: «به من گفتند عمّامه را بردار من نيز برداشتم و دادم به ديگرى كه دو تا پيراهن براى خودش بدوزد الآن هم نانم را خوردم و سير شدم، تا شب هم خدا بزرگ است».
پسرم! من چنين حالى را اگر بگويم به همه مقامات دنيوى مىدهم، باور كن. ولى هيهات، خصوصاً از مثل من گرفتار به دامهاى ابليس و نفس خبيث.
لكن تو نعمت جوانى دارى و قدرت اراده، اميد است بتوانى راهىِ طريق صالحان باشى. آنچه گفتم بدان معنى نيست كه خود را از خدمت به جامعه كنار كشى و گوشه گير و كَلِّ بر خلق اللَّه [2] باشى كه اين از صفات جاهلان مُتنسِّك است يا درويشان دكاندار. سيره انبياى عظام- صلّى اللَّه على نبيّنا و عليهم اجمعين- و ائمه اطهار- عليهم السلام- كه سرآمد عارفان باللَّه و رستگان از هر قيد و بند، و وابستگان به ساحت الهى در قيام به همه قُوى عليه حكومتهاى طاغوتى و فرعونهاى زمان بوده و در اجراى عدالت در جهان رنجها برده و كوششها كردهاند، به ما درسها مىدهد و اگر چشم بينا و
[1] فرزند آدم پير مىشود و (همزمان) دو خصلت در او جوان مىشود: حرص و آرزوپرورى. بحار الأنوار 70: 22/ ذيل الحديث 11