بود كه متكفل امور كشور بود، نسبت به زيردستان با تمام معنا ظلم مىكرد- به حسب نوع البته- ولى وقتى مواجه مىشد با يك سفارتخانه خارجى، كمال ذلّت را داشت. اين خاصيت اشرافيت، به اصطلاح اشرافيت آن معناست كه آنها داشتند، و خاصيت حكومت رفاه طلبان است كه در مقابل سفارتخانههاى خارجى ذليل بودند و در مقابل رعيت خودشان و قشر محرومين با كمال قلدرى رفتار مىكردند. از قرارى كه من شنيدم همين محمد رضا در اواخر سال جناياتش وقتى كه ايران قيام كرد و آن بساط را و آن نهضت را، انقلاب را بپا كرد و ديدند خارجىها كه نمىتوانند اين را ديگر اينجا نگه دارند، ديگر اين عروسك به درد نمىخورد، گفتند- از بعضى اشخاصى كه نقل كردند كه از خود آنها بودند و حاضر قضيه بودند- كه وقتى از طرف امريكا با او آمدند و گفتند كه شما بايد ديگر برويد، او كه نشسته بود يك قلم دستش بود لرزيد و قلم از دستش افتاد، اين قدر عاجز بود؛ اما نسبت به ملت ديديد كه چه كرد، حكومت محرومان اين خاصيت را دارد كه امروز اگر رئيس جمهور امريكا بيايد اينجا بخواهد به يك نفر از كارمندهاى اداره، دولت ما يك درشتى بكند يك سيلى مىخورد. در حكومت، حكومتهاى سابق تعقل نمىكردند كه مىشود يك سفارتخانه امريكايى با يك سفارتخانه شوروى را باهاش اين رفتارى بكنند كه در حكومت محرومين شد، تعقل اين مطلب را براى آنها امكان نداشت. امروز خاصيت حكومت محرومين اين است كه خوف به دلشان راه نمىدهند.
امريكا از آن طرف درياها نشسته و فرمان مىدهد بر حكومتهاى قلدرى، همه فرمان مىبرند، حكومت ايران كه حكومت مستضعفين است هيچ اعتنا به او نمىكند. در اين قضيهاى كه راجع به نفت ايران صدام يا يكى از وزراى او گفته بودند كه ما نفت ايران را مىزنيم و طيارههايى از فرانسه مثلًا مىگيريم و نفت ايران را مىزنيم، ايران و كارفرمايان ايران ايستادند و گفتند اگر يك همچو غلطى بكنيد ما نفت را به روى همه كشورهاى خارجى مىبنديم، و اين يك واقعيت است. امريكا از آن طرف دنيا نشسته مىگويد كه ما حفظ امنيت اين خليج را مىكنيم، تا آمده او تخيل بكند، اين كار شده است در ايران. بايد امريكا فكر اين معنا باشد كه امثال نوكرهاى خودش مثل صدام و امثال اينها را به جاى