مىآيند و سفارتخانه را مىبينند متوجه بشوند كه اين سفارتخانه با ساير سفارتخانهها فرق دارد. حتى با سفارتخانههاى دول اسلامى فرق دارد. اين سفارتخانه با سفارتهاى سابق اصلًا طرف نسبت نيست، يك جور ديگرى است. اگر شما موفق بشويد به اين معنا كه وضع را جورى كنيد كه به ارث برده بشود براى آتيه، ما مسئول حالا كه نيستيم، ما مسئول هميشه هستيم. ما الآن كه مجال دستمان آمده است مسئوليتمان براى دورههاى بعد است. نه اينكه فقط هر چه شد بعد، بعدها هر چه شد بشود، ما تا زندهايم بشود، هر چه مىخواهد بعد بشود. اين جور نيست. ما مسئوليم كه اين سفارت، شماها آقايان اين سفارتخانهها را به جورى درست بكنيد كه وقتى دست يك سفارت ديگرى افتاد، نتواند اصلًا تغييرش بدهد به اين زوديها. و همه جهاتش، هر جهتى كه در آن وقت بوده عكسش را بكنيد، آن وقت من مىدانم جهت صحيح نبوده در كار. جهت سالم نبوده يا بست و بندهايى بوده است كه سياسيها مىكنند غالباً براى استفادههاى شخصى يا استفادههاى ديگرى، غير مشروع حالا بايد وقتى كه مىآيند مىبينند ببينند كه در يك محيطى وارد شدهاند كه اين محيط اسلام است. اين محيط ملت اسلام است و نمىتوانند در اينجا يك كارى بكنند، بر خلاف اينكه در سابق يك سفيرى وارد مىشد ايران، و اين اشخاصى كه براى ملت مثل گرگ به جان ملت افتاده بودند در مقابل آنها مثل روباه بودند. اين براى اين بود كه به مردم اتكا نداشتند. اينها اتكايشان به يك نقطه بود كه مثلًا يا شاه بود كه شاه هم دست نشانده آنها بود، يا نخست وزير بود كه همين طور بود، يا صدر اعظم بود كه اين طور بود. اينها اتكايشان به آنها بود. از اين جهت، وقتى يك سفيرى وارد مىشد به ايران؛ سفير انگليس آن وقتها و حتى خوب، اين را در تاريخ نقل مىكنند كه وقتى كه مرديكه پاشد صدر اعظم را زد به ديوار و مشت تو كلهاش زد كه تو اين كار را چرا نمىكنى يك سفير اين كار را كرد. خوب، حالا مىدانيد كه سفيرش كه نمىتواند، رئيس جمهورى يك كشور ديگرى هم كه بيايد، از انگلستان هم بيايد نمىتواند. سلطان انگلستان هم بيايد نمىتواند. يعنى نمىتواند با يك نفر اشخاص عادى اينجا اين طور رفتار بكند. اين براى اين است كه اتكاى شما به يك شخص نيست، شما