بودند. با رعيت آن رفتار غير انسانى را مىكردند و رعيت را از هر طرف تحقير مىكردند، توهين مىكردند، اذيت و آزار مىكردند، از آنها استفادههاى مادى مىكردند، ولى در مقابل يك سفير همهشان خاضع بودند.
مردمى بودن مسئولان در نظام اسلامى
امروز ما مىبينيم كه فرماندارهاى سرتاسر كشور، به طورى كه آقا گفتند و بخشدارها و بعضى از كشاورزها و بعضى از مردم عادى در يك جا نشستند. اگر نخست وزير و وزير كشور هم كه اينجا تشريف دارند و رئيس جمهور و اينها هم بودند اينها هم در بين اينها همان طور نشسته بودند كه اگر كسى از خارج بيايد تشخيص نمىدهد كه كدام وزيرند و كدام فرماندارند و كدام بخشدارند و كدام از مردم عادى كشاورز است. اين همان بود كه در روايات ما هست كه اگر كسى وارد مىشد در مسجد رسول اللَّه و ايشان با اصحاب نشسته بودند تميز نمىداد، مىگفت كدام يكىتان هستيد. سابق معلوم بود هر كه مىآمد در مجلسى، در يك جايى وارد مىشد معلوم بود كه حكومت كى هست.
براى اينكه آن در آن بالا نشسته بود با يك يال و كوپال و يك طور وضع خاص، مردم مىفهميدند كه اين است كه بايد چه باشد. اما رسول خدا در مدينه كه مركز حكومت ايشان بود و سعه حكومتش هم آن وقت زياد بود، عرب مىآمد مىديد كه چند نفر نشستند دور هم با هم صحبت مىكنند، او نمىتوانست بفهمد كه كدام يكى اينها در رأس واقع است و حاكم است و كدام يكى از اينها پائينتر هستند. وضع زندگى اين بود كه تعليم بدهد به ما كه بايد اين جور باشيد كه ما بفهميم تكليفمان چى است. من اميدوارم كه همين طورى كه وضع ظاهرى شما آقايان فرمانداران و بخشداران و ديگران و همين طور همه اجزاء حكومت اسلامى، امروز همان طور كه وضع ظاهريشان يك وضع بىآلايشى است، وضع روحى و معنويتان هم همان طور باشد. همان طورى كه حضرت امير- سلام اللَّه عليه- مىفرمايد كه وقتى به او اطلاع داده بودند كه يك خلخالى را از پاى يك زن- حالا يا يهودى بوده يا نصارى كشيدند، مىفرمايد كه- به حسب نقل- كه انسان اگر از غصه بميرد عيب