است كه انسان توجه داشته باشد و لو به يك تسبيح، و لو به يك كتاب. چه بسا كه دل بستن يك كسى به يك تسبيح و يك كتابى، به دنيا بيشتر توجه كرده باشد تا دل بستن يك كس ديگرى به يك پاركى و باغى و كذا. انسان بايد توجه بكند به اينكه رفتنى است و آن طور هم نيست كه به پيشانى انسان نوشته شده باشد كه تو سِنت به چه حد مىرسد، كم است كه سنشان به حدود پيرى برسد.
لزوم انطباق گفتار و اعمال روحانيون
بنا بر اين، انسان بايد متوجه اين معنا باشد، و خصوصاً اين طبقه، اين طبقهاى كه مىخواهند مردم را ارشاد كنند، اينها بايد اقوالشان با اعمالشان موافق باشد، يعنى شمايى كه مردم را تحذير از دنيا مىكنيد، اگر خداى نخواسته، خودتان توجهتان به دنيا باشد و حريص در دنيا، مردم ديگر از شما باور نمىكنند؛ بلكه انحرافات در آنها پيدا مىشود.
آن كلمهاى كه آن حاجى گفته است كه شايد در پشت كتاب يك چيز ديگرى باشد، اين تكان دهنده است.
اگر خداى نخواسته، به واسطه اعمال روحانيون، در عقايد بعض اشخاص ضعيف كه هستند، سستى پيدا بشود، آن وقت اين چه مصيبتى است كه ما تحملش را بايد بكنيم. اين يك باب واسعى است كه در حوزهها بايد اشخاص متقى و اشخاص آشناى به حقايق اسلام، طلبهها را تربيت كنند و آقايانى هم كه در بلاد هستند دوستان خودشان را، طلبههايى كه در آنجا هستند، جوانهايى كه آنجا هستند، آنها را ارشاد كنند به اينكه مبادا خداى نخواسته، يك وقت از اين زى طلبگى خارج بشوند و خروج آنها موجب تزلزل عقيدتى در مردم بشود.
شمايى كه براى هدايت مأمور شديد و خودتان را در سنخ اشخاصى كه ارشاد مىكنند مردم را، وارد كرديد، مبادا خداى نخواسته، به واسطه اعمال- اعمال بعضى- عكس آن مطلبى كه در ايده شماست تحقق پيدا بكند. اين يك مطلب است كه البته مىدانيد كه طولانى است و محتاج به اين است كه همه در آن توجه كنند.