مىآيد ابتداءً به آدم مىگويد كه بيا برو طاغوتى بشو، اين را نمىگويد. قدم به قدم انسان را پيش مىبرد، وجب به وجب انسان را پيش مىبرد. امروز اينكه اشكالى ندارد، اگر جلويش را گرفتيد طمعش بريده مىشود و اگر جلويش را نگرفتيد فردا يك قدم ديگر جلو مىرود. يك وقت مىبينيد كه اين طلبه زاهد عابد كه در مدرسه زندگى مىكرد با آن وضعى كه همه مىدانيد، متحول شد به يك نفر انسان طاغوتى به حدود خودش، و از آن وضع طلبگى كه مشايخ ما بر آن وضع بودهاند يك وقت خارج شده است و شده است يك انسانى كه همه همّش صرف دنياست، به تدريج مىشود اين امور. از قدم اول انسان بايد جلويش را بگيرد. اگر مبتلا شد، ابتلا ديگر پشت سر هم مىآيد. اين طور نيست كه انسان يك وقتى بعد از اينكه ريشه دنيا در دل انسان قوى شد بتواند بكند آن را.
لزوم تهذيب نفس در جوانى
از مكايد [1] شيطان اين است كه انسان را هى توجه مىدهد به اينكه خوب حالا كه تو جوان هستى، حالا كه تو وقت نشاطت است، خوب ان شاء اللَّه وقتى پير شدى، آن وقت جبران مىكنى كارها را؛ و اين يك امرى است كه نخواهد شد. انسان اگر در جوانى تهذيب كرد خودش را، شده است. اگر بگذارد تا به پيرمردى برسد، هم قواى خودش ضعيف مىشود و هم آن درختى كه در دل انسان شيطان كاشته است قوى مىشود، و آن درخت قوى را نمىشود با يك اراده ضعيف انسان بكند. اين يكى از امورى است كه من نگرانش هستم و آقايان هم بايد نگران باشند، و در هر جا هستند سفارش كنند به اهل علم و آنها را تحذير كنند از دنيا. و اين خيال نكنيد كه دنيا عبارت از اين طبيعت است، اين طبيعت را خداى تبارك و تعالى هيچ از آن تكذيب نكرده، بلكه در روايات تعريف هم از آن شده است،
الدُّنيا دُنياءان دُنْيا بَلاغٍ و دُنْيا مَلْعونَةٍ». [2] اين يكى از مظاهر الهى است. دنيا آنى است كه در ما هست كه ما را از مبدأ كمال دور مىكند و به نفس و نفسانيت خودمان مبتلا مىكند. دنياى مذموم همين