آثار شكستى است كه ما خوردهايم از ايران. اخطب خطباى عرب آن است كه با اين همه شكستها، در هر شكستى مدال شجاعت بدهد به ارتش خودش و داد شجاعت ارتشش را بزند. صدام بيش از اين هم مىتواند بگويد، بگويد، اخطب خطباى عرب آن است كه اين خرابىها را كه مىبينيد به دست ما واقع شده است و هر روز هم دارد به سر مردم موشك ريخته مىشود، و هر روز هم من دارم از همه دولتها كمك براى اين خرابىها مىگيرم، اخطب خطباى عرب آن است كه آن خودش را معرفى كرده است به اينكه صلح طلب است.
وضع اين طورى شده است كه كسى كه دارد هر روز از اين ور و آن ور سلاح تهيه مىكند براى اينكه بريزد به جاهايى كه ربطى به ارتش ندارد.- او دستش به آنها كه نمىرسد- وقتى آنجا شكست مىخورد، مىگيرد از اين سلاحهاى دور زن و مىزند به شهرهاى عربنشين و كردنشين و فقرا، و آن وقت اين را دنيا معرفى مىكنند به اينكه اين صلح طلب است، و خودش هم داد صلح طلبى مىزند! اخيراً هم كه از طرف يكى از رئيس جمهورها-، رئيس جمهور گينه [1]- يك تقاضاى صلح شده بود، ايشان يك كاغذ مفصلى به او نوشته بود كه ما همه جور براى صلح حاضريم. ايشان از اول هم همين طور مىگفت ما براى صلح حاضريم، ولى صلح چى؟ صلح بين كى و كى؟ در عين حالى كه مىكوبد، صلح طلب است. در عين حالى كه فرار مىكند، شجاع است. اصلًا الفاظ در عصر ماهويت خودشان را از دست دادهاند، كأنّه برگشته است، يك تحولى پيدا شده است در الفاظ و معانى الفاظ و اينها. فرانسه هم خودش را يك كشور متمدن و آزاديخواه و نمىدانم اين چيزها معرفى مىكند- مردم شايد باشند- لكن او هم اسلحه مىفرستد، طيارههاى زننده مىفرستد، كوبنده مىفرستد، براى اينكه نگذارد ايران غلبه پيدا كند. من عقيدهام اين است كه اگر در فرانسه پيش اين بزرگان فرانسه- كه دارند به اصطلاح اينها را مىفرستند- اگر عقل پيدا بشود، اين را بفرستند براى صدام، براى اينكه
[1] آقاى احمد سِكُوتُورِه، رئيس جمهورى كشور آفريقايى «گينه»، يكى از اعضاى هيأت صلح بين ايران و عراق.