responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صحيفه امام نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 16  صفحه : 451

تبارك و تعالى.

و من اميدوارم كه شما همه‌تان همان طورى كه سيره انبيا بوده است [باشيد؛] كه سيره انبيا براى اين بوده است كه در مقابل طاغوت محكم مى‌ايستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفين و مستمندان فروتن بودند؛ آن طورى كه وقتى عرب وارد مى‌شود در مسجد رسول اللَّه، مى‌گويد: كدام يكتان [رسول خدا] هستيد؟ در وقتى كه رسول اللَّه آن وقت [در رأس‌] حكومت بود، آن وقت در مدينه بودند، در مدينه تشكيل حكومت بود بساط، لكن وضعش اين طورى بود. از آن طرف، در مقابل هيچ قدرتى خاضع نبود، براى اينكه او خدا را مى‌ديد. كسى كه توجه دارد به اينكه قدرت هر چه هست مال خداى تبارك و تعالى است و ديگران هيچ نيستند، اين ديگر نمى‌تواند خاضع بشود در مقابل يك قدرتمندى.

وارستگيهاى اخلاقى شهيد مدرس‌

شما ملاحظه كرده‌ايد، تاريخ مرحوم مدرس را ديده‌ايد: يك سيد خشكيده لاغرِ- عرض مى‌كنم- لباس كرباسى- كه يكى از فحشهايى كه آن شاعر به او داده بود، همين بود كه تنبان كرباسى پوشيده- يك همچو آدمى در مقابل آن قلدرى كه هر كس آن وقت را ادراك كرده مى‌داند كه زمان رضا شاه غير زمان محمد رضا شاه بود. آن وقت يك قلدرى بود كه شايد تاريخ ما كم مطلع بود، در مقابل او همچو ايستاد، در مجلس، در خارج كه يك وقت گفته بود: سيد چه از جان من مى‌خواهى؟ گفته بود كه مى‌خواهم كه تو نباشى، مى‌خواهم تو نباشى! اين آدم كه- من درس ايشان يك روز رفتم- مى‌آمد در مدرسه سپهسالار- كه مدرسه شهيد مطهرى است حالا- درس مى‌گفت- من يك روز رفتم درس ايشان- مثل اينكه هيچ كارى ندارد، فقط طلبه‌اى است دارد درس مى‌دهد؛ اين طور قدرت روحى داشت. در صورتى كه آن وقت در كوران آن مسائل سياسى بود كه بايد حالا بروند مجلس و آن بساط را درست كند. از آنجا- پيش ما- رفت مجلس. آن وقت هم كه مى‌رفت مجلس، يك نفرى بود كه همه از او حساب مى‌بردند. من مجلس‌

نام کتاب : صحيفه امام نویسنده : الخميني، السيد روح الله    جلد : 16  صفحه : 451
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست