و از براى اين نور مراتبى است به حسب مراتب ايمان و علم اهل آنها. و بايد دانست كه اين نور حقيقى كه در قلوب اهل ايمان و علم است چون از انوار عالم آخرت است، در آن عالم به مقتضاى فعاليت نفس ظهور به نورانيت حسيه نمايد؛ و همين نور است كه صراط را روشن نمايد. و يك دسته نورشان مثل نور شمس، و ديگرى مثل نور قمر، تا برسد به آنكه فقط نورش جلو پايش را روشن نمايد.
اكنون كه معلوم شد كه علم نور است و ظهور، به حقيقت بدون شائبه مجاز؛ منتها ما بيچارگان كه در حجاب ظلمانى طبيعت و در ليلِ مُظلم عالَم مُلك هستيم، از شمس حقيقى علم و نور روزافزون دانش و بينش محجوبيم، و گمان مىكنيم اينها مبنى بر مَثَل است و مبتنى بر مجاز و استعارت و تخمين و تعبير است.
آرى، تا در خواب حيات عاريت هستيم و سكر طبيعت در سرِ ماست و حقيقت را از مجاز نشناسيم، به حسب انظار مجازيه ما مجاز نمايد؛ و در حقيقتْ در عالم مجاز حقيقت به صورت مجاز درآيد «
. پس از آنكه چشم گشوديم، مىبينيم كه همانطور كه نور شمس و قمر روشن و روشنى بخش است، نور
[1] و در روايتى فرمود: «پس مؤمن در پنج نور مىگردد: در آمدنگاه او نور است؛ و بيرونشد او نور است؛ و دانشش نور است؛ و گفتارش نور است؛ و در روز بازپسين گذرگاهش به سوى بهشت نيز نور است». (تفسير الصافي، ج 3، ص 436، «در اين نسخه از صافى «يتقلّب» آمده است»)
[2] اين حديث شريف در ضمن حديث عنوان بصرى است كه حديث طويلى است و در حاشيه «منيةالمريد» (أ) شهيد سعيد كه ملحق به روضالجنان چاپ شده است عين حديث به تمامت مرقوم است. منه عفي عنه
أ- منية المريد، ص 149. (با كمى اختلاف در اين نسخه از منية المريد)