آن است كه دار آخرت و بهشت معمور و آبادان است و به اعمال ما خراب مىشود.
ولى معلوم است كه مقصود تشابه در تعبير است و چون نسبت به دنيا «تعمير» تعبير فرموده، به مناسبت آن نسبت به دار آخرت «تخريب» تعبير فرموده. و عالم جهنم و بهشت گرچه مخلوق هستند، تعمير دار جنت و مواد جهنم تابع اعمال اهل آن است. و در روايت است كه زمين بهشت ساده است و مواد تعمير آن اعمال بنى الانسان. [1] و اين مطابق است با برهان و كشف اهل مكاشفه، چنانچه بعضى از عرفاى محققين گويد: «بدان، عصمنا اللّه و إيّاك، كه جهنم از اعظم مخلوقات است، و آن زندان خداوند است در آخرت. و او را «جهنم» گويند براى بعيد بودن قعر آن، چنانچه چاهى را كه قعرش بعيد است بئر «جهنام» گويند. و آن شامل حرارت و زمهرير است. و در آن برودت است به آخر درجه آن، و حرارت است به آخر درجه آن، و بين اعلاى آن و قعر آن هفتصد و پنجاه سال راه است. و مردم اختلاف دارند كه آن مخلوق است يا غير مخلوق. و خلاف مشهور است در آن. و همين طور در بهشت نيز اختلاف كردند. و اما پيش ما و پيش اصحاب ما، اهل مكاشفه و معرفت، آنها مخلوق هستند و مخلوق نيستند. اما اينكه گفتيم مخلوقاند، مثل آن است كه مردى خانهاى را بنا كند و ديوارهاى محيطه به فضاى آن را فقط بر پا كند، در اين صورت گفته شود كه اين خانه است، و وقتى كه داخل آن شوى ديده نشود در آن مگر ديوارى كه بر فضا و ساحتى داير است. پس از آن، انشاء خانهها و بيوت آن را نمايند به حسب اغراض ساكنان آن از غرفهها و قصرها و مخزنها و آنچه سزاوار است در آن باشد.»- انتهى. [1] و در حديث است كه رسول خدا، صلّى اللّه عليه و آله، وقتى به معراج تشريف بردند، در بهشت ملائكهاى چند ديدند كه گاه اشتغال به بناى ابنيه دارند و گاه از كار باز مىايستند. فرمود به جبرئيل: سبب اين چيست؟ عرض كرد: مواد اين بناها كه مىكنند اذكار امت است. هر وقت ذكر گويند، موادى براى آنها حاصل شود، پس ملائكه مشغول بنا شوند، و وقتى آنها از ذكر باز مانند، اينها از عمل نيز باز ايستند. [2] بالجمله، صورت بهشت و جهنم جسمانى همان صور اعمال و افعال حسنه و سيّئه بنى آدم است كه در آن عالم به آنها رجوع كنند، چنانچه در آيات شريفه نيز به آن اشاره و تلويح شده، مثل قول خداى تعالى: وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً. [3] و
[1] چنانكه در حديث نبوى آمده است كه فرمود: الجنّة قيعان، و إنّ غراسها «سبحان اللّه و بحمده». (زمين بهشت هموار است و نهالهاى آن «سبحان اللّه و بحمده» است. علم اليقين، ج 2، ص 1060.
[2] عن جميل، عن أبي عبد اللّه (ع) قال: قال رسول اللّه (ص): لمّا اسرى بي إلى السّماء دخلت الجنّة فرأيت فيها ملائكة يبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضّة و ربّما امسكوا فقلت لهم: ما لكم ربّما بنيتم و ربّما أمسكتم؟ فقالوا:
حتّى تجيئنا النفقة، فقلت لهم: و ما نفقتكم؟ فقالوا: قول المؤمن في الدّنيا: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه اكبر، فإذا قال بنينا و إذا أمسك أمسكنا، امام صادق (ع) فرمود: پيغمبر (ص) فرمودند: وقتى مرا به آسمان بردند وارد بهشت شدم در آنجا فرشتگانى ديدم كه از خشتى طلا و خشتى نقره ساختمان مىساختند و گاهى دست از كار مىكشيدند، به آنها گفتم: شما چرا گاهى كار مىكنيد و زمانى دست از كار مىكشيد؟ جواب دادند تا اينكه مصالح ما به ما برسد، به آنها گفتم: مصالح شما چيست؟ پاسخ دادند: «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر» كه مؤمن در دنيا مىگويد، وقتى ذكر مىگويد ما مىسازيم و وقتى ساكت مىشود ما دست از كار مىكشيم. بحار الانوار، ج 90، ص 169- 170، «كتاب الذكر و الدّعاء»، «باب 2»، حديث 7.