بخواه كه آن را در قلب تو محكم كند و مقام بالاتر از آن را به تو عنايت فرمايد. و اگر خداى نخواسته متهاون به اوامر حق بودى و بى اهميت و ناچيز شمردى فرمودههاى ذات اقدس را، بدان كه آن غرور است كه در دل تو پيدا شده از مكائد شيطان و نفس اماره تو. اگر ايمان به سعه رحمت و عظمت داشتى، اثرى از آن نمايان بود در تو.
مدعى كه عملش مخالف با دعوايش باشد خود مكذّب خود است. شاهد بر اين كلام در احاديث معتبره بسيار است:
كافى بإسناده عن ابن أبي نجران، عمّن ذكره، عن أبي عبد اللّه، عليه السّلام، قال قلت له: قوم يعملون بالمعاصى و يقولون نرجو! فلا يزالون كذلك حتّى يأتيهم الموت. فقال: هؤلاء قوم يترجّحون في الأمانيّ. كذبوا، ليسو براجين. إنّ من رجا شيئا طلبه، و من خاف من شيء هرب منه. [1] راوى گويد: «گفتم به حضرت صادق، عليه السلام، يك دسته از مردماند كه به جاى مىآورند معصيتها را و گويند ما اميدواريم و هميشه چنين هستند تا بيايد آنها را مرگ. فرمود: «آنها قومى هستند مايل شدهاند از اعتدال به آرزوهاى بيجا. دروغ همى گويند، راجى نيستند. همانا كسى كه اميد داشته باشد چيزى را، طلب نمايد، و كسى كه ترسناك باشد از چيزى، فرار كند از آن.» و قريب به اين مضمون روايت ديگر است در كافى شريف:
و بإسناده عن الحسين بن أبي سارة قال سمعت أبا عبد اللّه، عليه السّلام، يقول: لا يكون المؤمن مؤمنا حتّى يكون خائفا راجيا. و لا يكون خائفا راجيا حتّى يكون عاملا لما يخاف و يرجو. [2] راوى گويد: «شنيدم حضرت صادق، عليه السلام، مىفرمود: «نمىباشد مؤمن مؤمن مگر آنكه ترسناك و اميدوار باشد. و نمىباشد ترسناك و اميدوار تا اينكه به جا آورد آنچه را كه مىترسد و اميدوار است.» و بعضيها گفتهاند مثل كسى كه عمل نكند و انتظار و رجا داشته باشد، مثل كسى است كه بىمهيا كردن اسباب به اميد مسبّب نشيند [3]. مثل زارعى كه يا بدون افشاندن تخم يا بىمراقبت نمودن از زمين و آبيارى نمودن و بدون رفع موانع بنشيند به انتظار زراعت. اين را نتوان گفت رجا دارد، بلكه حمق دارد و ابله است. و مثل كسى كه اصلاح اخلاق نكرده يا از معاصى اجتناب نكرده اعمالى كند، مثل كسى است كه بذر را در شوره زار كشت
[1] اصول كافى ج 2، ص 68، «كتاب ايمان و كفر»، «باب خوف و رجاء»، حديث 5.
[2] اصول كافى، ج 2، ص 71، «كتاب ايمان و كفر»، «باب خوف و رجاء»، حديث 11.
[3] احياء علوم الدين، ج 4، ص 139، «كتاب خوف و رجاء»، بحث «حقيقت رجاء».