خلوات تضرّع به حضرتش ببرد و اصلاح حالش را با كمال جدّيّت در طلب بخواهد كه جز ذات مقدّس او پناهى نيست. و الحمد للّه.
فصل دوازدهم در بيان آنكه حبّ دنيا باعث تشتّت خيال است
در اشاره به آن كه حبّ دنيا منشأ تشتت خيال و مانع از حضور قلب است و در بيان علاج آن به قدر ميسور.
بايد دانست كه به حسب فطرت و جبلّت قلب به هر چه علاقه و محبت پيدا كرد، قبله توجّه آن همان محبوب است. و اگر اشتغال به امرى مانع از تفكّر در حال محبوب و جمال مطلوب شود به مجرّد آنكه آن اشتغال كم شود و آن مانع از ميان برخيزد، فورا قلب به سوى محبوب خود پرواز نموده متعلّق به دامن آن شود. اهل معارف و صاحبان جذبه الهيّه اگر داراى قوّت قلب باشند و متمكّن در جذبه و حبّ باشند، در هر مرآتى جمال محبوب و در هر موجودى كمال مطلوب را مشاهده نموده و ما رايت شيئا الّا [و] رايت اللّه فيه و معه[74] گويند. و اگر سرور آنها فرمايد: ليغان على قلبى و انّى لاستغفر اللّه في كلّ يوم سبعين مرّة[75] براى آنست كه جمال محبوب را در مرآت، خصوصا مرائى كدره چون مرآت بوجهلى، ديدن خود كدورت براى كمّل است. و اگر قلب آنها قوى نباشد و اشتغال به كثرات مانع از حضور شود، به مجرّد آن كه آن اشتغال كم شود طائر قلوب آنها به آشيانه قدس خود پرواز كند و دستآويز جمال جميل گردد.
[74] -« چيزى را نديدم مگر آنكه خدا را در آن و با آن ديدم.»( منقول از امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام.) علم اليقين، ج 1، ص 49.
[75] -« گاهى بر دلم غبارى مىنشيند و من هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش مىطلبم.» مستدرك الوسائل،« كتاب الصّلاة»،« أبواب الذّكر»، باب 22، حديث 1.