نيست جز ذات مقدّس كامل على الاطلاق كه آن ذات مقدّس كمالى است بىنقص، و جمالى است بىعيب، و فعليّتى است بىشوب، قوّه و خيريّتى است بىاختلاط به شرّيّت، و نورى است بىشوب ظلمت. و در تمام دار تحقّق هر چه كمال و جمال و خير و عزّت و عظمت و نوريّت و فعليّت و سعادت يافت شود، از نور جمال آن ذات مقدّس است، و احدى را در كمال ذاتى با آن ذات مقدّس شركت نيست، و موجودى را جمال و كمال و نور و بهاء نيست جز به جمال و كمال و نور و بهاى آن ذات مقدّس. بالجمله، جلوه نور جمال مقدّس او عالم را نورانى فرموده و حيات و علم و قدرت بخشوده، و الّا همه دار تحقق در ظلمت عدم و كمون نيستى و بطون بطلان بودند، بلكه كسى كه به نور معرفت دلش روشن باشد، جز نور جمال جميل همه چيز را باطل و ناچيز و معدوم داند ازلا و ابدا. در حديث است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چون اين شعر لبيد را استماع فرمود كه
فرمود: «اين شعر راستترين شعرها است كه عرب گفته.»[171] و چون به قلب خود فهماندى بطلان همه دار تحقّق و كمال ذات مقدس را، در توجّه قلب به قبله حقيقى و عشق به جمال جميل على الاطلاق و تنفّر از جميع دار تحقّق جز جلوه ذات مقدّس محتاج به اعمال رويّه نيست، بلكه خود فطرة اللّه انسان را دعوت جبلّى فطرى به آن مىنمايد و وَجّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الارْض[172] لسان ذات و قلب و حال انسان شود، و انّى لا احِبُّ الْآفِلين[173] لسان فطرى انسان گردد.
پس اى فقير، بدان كه عالم به وجهه سوائيّت زائل و داثر و فانى و باطل
[170] -« هشدار كه هر چيز جز خدا باطل است- و هر نعمتى ناگزير از بين رونده است».