حق جویانه چهره خویش را به سوی دین، همان فطرت خدا که مردم را بر آن آفریده، ثابت نگهدار.
مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت و طبیعت میتواند داشته باشد؟! اینکه دین از اوّل تا آخر جهان یکی است و وابستگی با فطرت و سرشت بشر دارد- که آن نیز بیش از یکی نمیتواند باشد- رازی بزرگ و فلسفهای شکوهمند در دل خود دارد و تصوّر خاصّی درباره فلسفه تکامل به ما میدهد. با واژه «تکامل» همه آشنا هستیم؛ همه جا سخن از تکامل است: تکامل جهان، تکامل جانداران، تکامل انسان و اجتماع.
این تکامل چیست و چگونه صورت میگیرد؟ آیا یک سلسله علل تصادفی است که منجر به تکامل میشود، و یا در سرشت آن چیزی که متکامل میگردد میل و جذبهای به سوی تکامل هست و او راه خود را از پیش انتخاب و مشخّص کرده است؟
آیا حرکت تکاملی همواره روی خطّ معین و مشخّص و با هدف و مقصد شناخته شده صورت میگیرد، و یا این حرکت چندی یک بار تحت تأثیر علل تصادفی بر روی یک خط قرار میگیرد و پیوسته تغییر جهت میدهد و هیچ گونه هدف و مقصد مشخّص ندارد؟
از نظر قرآن سیر تکاملی جهان و انسان و اجتماع یک سیر هدایت شده و هدفدار است و بر روی خطّی است که «صراط مستقیم» نامیده میشود و از لحاظ مبدأ و مسیر و منتهی مشخّص است. انسان و اجتماع، متحوّل و متکامل است، ولی راه و خطّ سیر، مشخّص و واحد و مستقیم است:
وَ انَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکمْ عَنْ سَبیلِهِ[2].