responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 22  صفحه : 797

توصیه رسول اکرم

داستانی در اصول کافی است و من در داستان راستان ذکر کردهام:

یکی از اصحاب رسول اکرم خیلی فقیر شده بود به طوری که به نان شبش محتاج بود. یک وقت زنش به او گفت: برو خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله، شاید کمکی بگیری. این شخص میگوید: من رفتم حضور پیغمبر صلی الله علیه و آله و در مجلس ایشان نشستم و منتظر بودم که خلوت شود و فرصتی به دست آید. ولی قبل از اینکه من حاجتم را بگویم، پیغمبر اکرم جملهای گفتند و آن این بود:

مَنْ سَأَلَنا اعْطَیناهُ وَ مَنِ اسْتَغْنی عَنّا اغْناهُ اللَّهُ..

کسی که از ما چیزی بخواهد به او عنایت میکنیم، اما اگر خود را از ما بی نیاز بداند خدا واقعاً او را بینیاز میکند.

این جمله را که شنید، دیگر حرفش را نزد و برگشت منزل. ولی باز همان فقر و بیچارگی گریبانگیرش بود. یک روز دیگر به تحریک زنش دوباره آمد خدمت پیغمبر. در آن روز هم پیغمبر در بین سخنانشان همین جمله را تکرار فرمودند.

میگوید: من سه بار این کار را تکرار کردم و در روز سوم که این جمله را شنیدم فکر کردم که این تصادف نیست که پیغمبر در سه نوبت این جمله را به من میگوید.

معلوم است که پیغمبر میخواهد بفرماید از این راه نیا. این دفعه سوم در قلب خودش احساس نیرو و قوّت کرد، گفت: معلوم میشود زندگی راه دیگری دارد و این راه درست نیست. با خودش فکر کرد که حالا بروم و از یک نقطه شروع کنم ببینم چه میشود. با خود گفت: من هیچ چیزی ندارم، ولی آیا هیزم کشی هم نمیتوانم بکنم؟ چرا. اما هیزم کشی بالاخره الاغی، شتری و ریسمان و تیشهای میخواهد. این ابزار را از همسایهها عاریه گرفت. یک بارِ هیزم گذاشت روی حیوان و آورد و فروخت، و بعد پولی را که تهیه کرده بود برد خانه و خرج کرد. برای اولین بار نتیجه کار را دید و لذت آن را چشید. فردا هم این کار را تکرار کرد. یک مقدار از پول هیزم را خرج کرد و یک مقدار را ذخیره نمود. چند روز این کار را تکرار کرد تا به تدریج تیشه و ریسمان را از خود کرد و یک حیوان هم برای خود خرید و کم کم از همین راه زندگی او تأمین شد. یک روز رفت خدمت رسول خدا.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 22  صفحه : 797
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست