نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 22 صفحه : 467
ای شهان کشتیم ما خصم برون
ماند خصمی زان بتر در اندرون
شاهدم این شعر است که میگوید:
کشتن این، کار عقل و هوش نیست
شیر باطن سخره خرگوش نیست
خیال نکنید با فکر و عقل و فلسفه و علم بتوان دژ نفس را تسخیر کرد، ایمان میخواهد، از عقل و هوش کاری ساخته نیست.
این بود که گفتم آن خطایی که آقای توین بیمیگوید، اختراع ماشین نیست. آن خطا آزاد گذاشتن آز است. آزاد گذاشتن آز از کجا پیدا شد؟ از آنجا که یگانه عامل دربند کننده آن را که ایمان است از بشر گرفتهاید. این است که باید بازگردیم به ایمان، و راهی جز بازگشت به ایمان نداریم.
شب آخر جلسه ماست، دو سه کلمهای هم ذکر مصیبت میکنم. توسلی به وجود مقدس صدّیقه طاهره (سلام اللَّه علیها) مینماییم.
عواطف میان علی و زهرا از آن عواطف تاریخی جهان است:
میگوید: ما مثل یک جفت کبوتر بودیم، از یکدیگر نمیتوانستیم جدا بشویم.
دیگر روزگار است، آمد میان ما جدایی انداخت. گاهی علی شب تاریک میرفت کنار قبرستان، از دور میایستاد با زهرای محبوبش سخن میگفت، سلام میکرد، بعد خودش گله میکرد و بعد گله خودش را از زبان زهرا جواب میداد:
ما لی وَقَفْتُ عَلَی الْقُبورِ مُسَلِّماً
قَبْرَ الْحَبیبِ وَ لَمْ یرُدَّ جَوابی
چرا من ایستادهام به قبر حبیبم سلام میکنم و او به من جواب نمیدهد؟! ا حَبیبُ ما لَک لا تَرُدُّ جَوابَنا محبوب، حبیب! چرا جواب ما را نمیدهی؟ ا نَسیتَ بَعْدی خُلَّةَ الْاحْبابِ؟ آیا چون از پیش ما رفتی دوستی را فراموش کردی؟ دیگر ما در دل تو جایی نداریم؟ بعد خودش جواب میدهد: