responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 22  صفحه : 313

بُندقهای- که نمیدانم چه بوده، مثلًا آشغالی- را برداشت پرت کرد به سر و صورت مالک. مالک اعتنایی نکرد و رد شد. بعد از اینکه رد شد، شخصی به آن بازاری گفت: آیا شناختی این کسی که اینجور به او اهانت کردی، مسخرهاش کردی، که بود؟ گفت: که بود؟ گفت: مالک اشتر، امیرالجند و سپهسالار علی بن ابیطالب. بدنش به لرزه افتاد. گفت: قبل از اینکه درباره من تصمیمی بگیرد بروم از او معذرت بخواهم. تعقیبش کرد، دید رفت داخل مسجد و شروع کرد به نماز خواندن. دو رکعت نماز خواند. صبر کرد تا نمازش را سلام داد. بعد سلام کرد و افتاد به التماس که من همان آدم بیادب بیتربیتی هستم که به شما جسارت کردم، نمیشناختم، و از این حرفها. مالک گفت: به خدا قسم اصلًا من نمیخواستم به مسجد بیایم، جای دیگر میرفتم. به خدا قسم من به مسجد نیامدم جز برای اینکه دو رکعت نماز بخوانم و بعد درباره تو دعا بکنم که خدا از گناه تو بگذرد و تو را هدایت کند.

این کار اسمش چیست؟ یک ارزش اخلاقی بسیار عالی. درباره ائمه اطهار، ما از اینجور قصهها، حکایات و داستانها الی ماشاء اللَّه داریم.

مرد شامی و امام حسین علیه السلام

داستانی است که هم به امام حسن نسبت دادهاند و هم به امام حسین، و این روایتی که نقل میکنم درباره امام حسین علیه السلام است. مردی به نام عِصام بن المصطلق اهل شام، آمد در مسجد مدینه. مردی را دید با هیبت و جلال [1]، نظرش را جلب کرد، گفت: این کیست آنجا نشسته؟ معلوم میشود شخصیتی است. یک کسی گفت:

حسین بن علی بن ابیطالب [2]. تا شنید حسین پسر علی، گفت: قربةً الی اللَّه بروم چند


[1]. اینکه میگویم با هیبت و جلال، نه علی القاعده میگویم، بلکه تاریخ اینجور میگوید. در زمان معاویه شخصی میخواست به شام بیاید. معاویه که میخواست به او بگوید اگر در مدینه حسین بن علی را دیدی با او چه جور برخورد داشته باش، گفت: اگر رفتی در مسجد پیغمبر، دیدی مردی در نهایت جلالت و ابّهت نشسته و به فلان شکل هم نشسته، افرادی دور او را گرفتهاند و چنان هیبتش آنها را گرفته است که محسوس و محرز است، و این علامت و این علامت، او حسین بن علی است.

[2]. اکنون سی سال است که معاویه در شام علیه علی علیه السلام تبلیغ کرده و چه تبلیغهای دروغی! یعنی به عنوان بزرگترین دشمن اسلام، که اساساً مردم شام به علی به صورت یک آدمی که بویی از اسلام نبرده است نگاه میکردند.

یک وقتی یک شامی با یک کوفی در یک قهوه خانه بین راه- به اصطلاح امروز- سر یک مسئله نماز مباحثه میکردند. کوفی خواست بگوید که حرف من درست است، گفت: آخر من علی را دیدم این جور نماز میخواند. شامی گفت: مگر علی نماز هم میخواند؟! این بدبختها، این شامیها تا این حد اغفال و گمراه شده بودند.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 22  صفحه : 313
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست