پس انسان به هر نسبت که از خود و از جهان آگاهتر باشد، جاندارتر است.
جانداری، به اصطلاح فلاسفه، حقیقت مشککه است، یعنی درجات و مراتب دارد؛ تدریجاً که درجه آگاهی انسان بالا میرود، درجه حیات و جانداریاش بالا میرود.
بدیهی است که خودآگاهی مورد بحث، خودآگاهی شناسنامهای نیست که نامم چیست؟ نام پدر و مادرم چیست؟ در کجا زادهام و در کجا سکونت دارم؟ و یا خودآگاهی بیولوژیک نیست که در شناخت حیوانی یک درجه بالاتر از خرس و میمون خلاصه میشود. برای اینکه منظور روشن شود، به انواع خودآگاهیها در اینجا به طور خلاصه اشاره میکنیم. از خودآگاهیهای مجازی و غیرواقعی نظیر خودآگاهی شناسنامهای که بگذریم چند نوع خودآگاهی واقعی داریم:
1. خودآگاهی فطری
انسان، بالذات خودآگاه است؛ یعنی جوهر ذات انسان آگاهی است. اینچنین نیست که اول «منِ» انسان تکوّن مییابد و در مرحله بعد انسان به این «من» آگاهی مییابد. پیدایشِ «منِ» انسان عین پیدایش آگاهی به خود است. در آن مرحله «آگاه»، «آگاهی» و «به آگاهی درآمده» یکی است. «من» واقعیتی است که عین آگاهی به خودش است.
انسان در مراحل بعد، یعنی پس از آنکه به اشیاء دیگر کم و بیش آگاه میگردد، به خود نیز به همان صورت که به اشیاء دیگر آگاه میگردد آگاهی مییابد؛ یعنی صورتی از خود در «ذهن» خویش تصویر میکند و به اصطلاح به علم حصولی به خود آگاه میگردد؛ اما پیش از آنکه به این گونه به خود آگاه گردد، بلکه پیش از آگاهی به هر چیز دیگر، به خود- به گونهای که اشاره شد یعنی به نحو علم
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 2 صفحه : 307