responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 633

اینها تزشان را ذکر نمیکنند. بسیار خوب، حالا میگوییم دولت از میان برود، آیا تقسیم کار هم از میان خواهد رفت یا نه؟ تقسیم کار که نمیشود از میان برود. قبلًا چنین مغلطه کرد، گفت دیگران که نخواستهاند فلسفه وجود دولت را درست توجیه کنند و بگویند دولت مولود مالکیت است و طبقه مالک دولت را برای حفظ منافع خودشان به وجود آوردهاند گفتهاند دولت فطری بشر است، دولت از جانب خداست و ... و حال آنکه هرکسی که سخن از دولت میگوید، از طریق تقسیم کار این مطلب را میگوید، یعنی در زندگی بشر- که زندگی اجتماعی است- کارها باید میان افراد بشر تقسیم شود. کارها انواع و اقسام دارد. کار اقتصادی داریم، آنهم انواع کارهای اقتصادی: اقتصاد کشاورزی، اقتصاد صنعتی، اقتصاد تجاری. کارهای فرهنگی داریم، آنهم انواع کارهای فرهنگی.

کارهای حقوقی و دادگستری داریم، آنهم با شعب مختلف خودش. کار آموزشی به معنی تعلیم و تربیتی داریم، بسته به اینکه آن را جزء فرهنگ بگیریم یا امر مستقلی در نظر میگیریم. یک سلسله کارها هم داریم که کارهای سیاسی است، چه مدیریت جامعه از نظر داخلی و چه اداره جامعه از نظر روابطش با جامعههای بیرون و به اصطلاح سیاست خارجی یک کشور (سیاست داخلی و سیاست خارجی). اگر بگویید ما درباره وقتی بحث میکنیم که دیگر دولتها وجود ندارند و همه یک دولت شدهاند، باز بالاخره سیاست داخلیاش که هست. آیا اینجا دیگر اساساً نیازی به مدیریت نیست و جامعه نیازی به یک کانون مرکزی برای اداره ندارد؟ یعنی جامعه اساساً نیازی به یک قوّه مجریه و افرادی که [تصمیمات] را به مرحله عمل بگذارند ندارد؟ قهراً دارد. یک وقت ما میگوییم دولت یعنی آن هیولای وحشتناکی که بالا سر مردم ایستاده و با شلاق حکومت میکند.

معنای دولت که این نیست. دولت یعنی یک گروهی که اجراکننده تصمیماتی هستند که آن تصمیمات به اداره عموم برمیگردد. حال بگویید در آنجا آن تصمیمات را نمایندگان مجلس شورای ملی نگیرند، تصمیمات را حزب میگیرد؛ خوب حزب بگیرد. بالاخره یک گروهی تصمیم میگیرند، گروهی هم اجرا میکنند. این اسمش دولت است، هرچند شما اسمش را دولت نگذارید.

سخن خوارج

خوارج در ابتدا حرفشان همین بود، میگفتند ما قرآن داریم، دیگر حاکم نمیخواهیم. «لا حُکمَ الّا لِلَّهِ» را به معنی «لا حاکمَ الَّا اللَّه» گرفته بودند. بعد از اینکه از حضرت امیر هم اعراض کردند میگفتند که [حکومتِ] هر دوی اینها غلط است: هم علی، هم معاویه. چرا غلط است؟ چون اصلًا ما حاکم نمیخواهیم، از همان اول حاکم داشتن غلط بوده است. منتها بعد دیگر خودشان هم فهمیدند که اینطور نمیشود باشد. بعد خود آنها هم نظریاتی در باب خلافت پیدا کردند و حرف دیگری گفتند. امیرالمؤمنین در پاسخ آنها که گفتند: لا حُکمَ الّا لِلَّهِ، فرمود: کلِمَةُ حَقّ یرادُ بِهَا الْباطِلُ.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 633
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست