responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 468

امام کرده، امام جواب داده، ظاهر عبارت این است و قضیه تمام شد. ولی ایشان میگفت این راوی اهل فلان جا بوده و در آنجا فتوای فلان فقیه- مثلًا ابوحنیفه- رایج بوده و این مسئله به این شکل مطرح بوده، پس آنچه در ذهن این راوی بوده که آمده سؤال کرده این مسئله بوده است. آنوقت ذهن راوی را مشخص میکرد که در ذهن او چه بوده. با توجه به اینکه او از محیط خودش آمده و آنچه در ذهنش مطرح بوده این بوده، پس او وقتی از امام سؤال کرده این را سؤال کرده، امام هم که جواب داده با توجه به مسئلهای که در ذهن او بوده جواب داده است. میدیدیم روایت معنای دیگری پیدا کرد، اصلًا معنای روایت فرق کرد، غیر از آن چیزی شد که تا حالا میگفتیم.

همینطور هم هست؛ یعنی اینکه یک نفر فقیه فقط بیاید مثلًا یک کفایهای بخواند و رسائلی و مکاسبی، چهار صباحی درس خارج بخواند و بعد وسائل را باز کند بگوید من فتوا میدهم، جور در نمیآید؛ یعنی تا انسان آن جوّ و محیط و تاریخ زمان و عصر ائمه را نشناسد و اینکه چه اندیشهها و افکاری حاکم بوده و ائمه وقتی که مسئلهای را بیان میکردند چه را میخواستند رد کنند و چه را میخواستند اثبات کنند، [نمیتواند مقصود روایت را درک کند.] برخی امور روی قرائن مقامی است. مثلًا ما الآن چون به جوّ و محیط خودمان آگاه هستیم یک کسی یک اشارهای به مطلبی بکند میفهمیم که چه میخواهد بگوید، بعد با توجه به آن، حرف میزنیم. پنجاه سال دیگر حرفهای ما اصلًا معنی ندارد، میگویند چه میخواسته بگوید؟ چون آنچه او مختصر گفته با قرائن زمان بوده، ما هم با همان قرائن زمان جواب میدادیم. پنجاه سال دیگر قرائن از بین میرود و فقط الفاظ باقی میماند، در نتیجه معنایش عوض میشود و اساساً یک چیز دیگر میشود.

تا این مقدار البته حرف درستی است؛ یعنی انسان اگر بخواهد افراد را بشناسد ولی با زندگی و احوال شخصی آنها کاری نداشته باشد و آنها را از جوّ و تاریخ خودشان مجزا بکند و هیچ نخواهد اطرافشان را روشن کند، نمیتواند آنها را بشناسد؛ مثل اینکه بر یک کسی که در یک ظلمتی هست یک نورافکنی بیندازند در همان حدی که فقط اندام او را نشان بدهد، او به این وسیله شناخته نمیشود؛ باید جوّ و اطراف و محیط او را بشناسند، آنگاه او را در جوّ خودش خوب میتوانند بشناسند.

ولی اینها یک حرف بالاتری میخواهند بگویند، گو اینکه غیرقابل قبول است، و آن این است که اصلًا انسان و فکر و اندیشهاش و همه چیزش، بلکه هیچ چیزی از جامعه اصالت ندارد جز بنیاد اقتصادی جامعه، و هرچه وجود دارد انعکاسی از این است. آنوقت انسان نمیتواند یک انعکاس را درک بکند بدون آنکه عاکس را بشناسد، عکس را درک کند بدون آنکه عاکس را بشناسد. به قول اینها اگر فلان نظریه را بوعلی سینا داده، ببینید وضع اقتصادی زمانش چه بوده، این فکر را از وضع تولیدی زمانش الهام گرفته، تو منشأ الهامش را باید بشناسی. اگر آن وضع اقتصادی جور دیگری

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 468
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست