responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 201

دست آورد.

همچنین ممکن است ملاک تکامل را قدرت بدانیم. البته قدرت با ثروت بستگی دارد ولی عین همدیگر نیستند [1]. در باب قدرت هم اگر بگوییم قدرت به معنای تسلط بیشتر است، این سؤال مطرح میشود که تسلط بیشتر بر چه؟ بر طبیعت؟ که همان تکنولوژی میشود، یعنی هرچه انسان از نظر تکنیک جلو آمده تسلطش بر طبیعت بیشتر شده است. یا تسلط بر انسانهای دیگر؟ آیا میشود این را تکامل نامید؟ بگوییم هر جامعهای که قدرت بیشتری پیدا کند به طوری که جامعههای دیگر را تحت سلطه خود قرار دهد [متکاملتر است؟] مثل امروز که میگوییم دو ابرقدرت وجود دارند. امروز دنیا بر همین مقیاس است. وقتی میگویند «جامعه پیشرفته» در درجه اول آمریکا و شوروی به نظر میرسند به این علت که آنها ابرقدرت هستند مافوق همه قدرتهای جامعههای دیگر، و پیشرفت همین است و چیز دیگر نیست.

ممکن است پیشرفت بر اساس آگاهی علمی توجیه شود. آگاهی علمی غیر از جنبه فنی فقط است، چون فن یک رشته از علم است و همه علوم نیست. مثلًا اگر جامعهای در پزشکی خیلی پیشرفت کرده باشد، این امر ملاک قدرتش نسبت به جامعه دیگر نمیشود. ممکن است بهترین اطبای چشم و بهترین جراحان در آن جامعه وجود داشته باشند و مثلًا سرطان را در آنجا معالجه کنند، ولی این هرگز ملاک ابرقدرتی نمیشود.

همچنین ممکن است بگوییم اصلًا ملاک پیشرفت چیز دیگر است و آن امور معنوی و انسانی است. بشر هرچه بیشتر به سوی آزادی (یعنی آزادی انسان از طبیعت و آزادی انسان از انسانهای دیگر و آزادی انسان از خودش) پیش برود متکاملتر و مترقیتر است. مثلًا ما اخلاق را در نظر بگیریم، اموری که «ارزشهای انسانی» نامیده میشود، بگوییم پیشرفت این است که انسانها به مرحلهای برسند که از نظر اجتماعی هیچ نیازی نباشد به اینکه قوه مجریه در کارها دخالت کند بلکه مردم بهطور خودکار موازین اخلاقی را با یک انگیزه اخلاقی و درونی عمل کنند و قهراً از همین جا [این نظریه] برمیگردد به مسئله تسلط انسان بر خود که این نیز برمیگردد به آزادی انسان از انگیزههای درونی خودش. آزادی معنوی که ادیان همیشه انسان را دعوت میکنند به


[1] ثروت و قدرت به نوعی با یکدیگر خویشاوندند. ثروت، قدرت به وجود میآورد و قدرت، ثروت. اینکه میگویند «توانا بود هرکه دانا بود» در عمل در دنیای امروز باید گفت «توانا بود هر که دارا بود». حقیقت این است که دانایی و دارایی و توانایی با یکدیگر نوعی تلازم دارند. البته دانا، توانا و دارا هم میشود (آنچنان که غرب چون دانا شد دارا و توانا هم شد) ولی دارایی ملازم با دانایی و توانایی نیست. بعضی کشورها دارا هستند (عربستان سعودی) ولی دانا و توانا نیستند. توانایی هم ملازم با دانایی و دارایی بهطور صددرصد نیست. بلکه باید گفت این سه معنی در عین اینکه به نوعی ملازم یکدیگرند، همه از هم قابل تفکیک میباشند. حتی دانایی اگر دانایی غیر فنی باشد مثلًا پزشکی یا ادبی یا علوم یا فلسفه باشد، مستقیماً سبب توانایی و دارایی نمیشود.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 15  صفحه : 201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست