responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 9  صفحه : 164

از دين و مذهب و همه چيز تنفر داشتم. روزی ما در باغمان مشغول زراعت بوديم (زارع بود و هنوز هم زراعتکاری داشت) ديديم يک آقايی برای اولين بار پيدا شد و آمد در باغ. با خود گفتم بلا رسيد؛ حالا اين آمده از جان ما چه میخواهد؟ لابد آمده که از ما چيزی به يک عنوانی بگيرد. برعکس تا آمد اوّل کاری که کرد [اين بود که پرسيد] [1] اين باغ شما چگونه است و چقدر محصول دارد (خودش هم اول زارع و بچهزارع بوده).

[در ضمن اين صحبتها] [2] او را معاينه و مطالعه میکند و وضع خاص او را در نظر میگيرد. بايد آن را در نظر گرفت و افراد را يکيک معالجه کرد [نه اينکه دستور کلی داد.] مثل اينکه اطبا از معالجه دست بردارند، فقط بروند پشت راديو دستورهای کلی بدهند. دستورهای کلی بيمار را معالجه نمیکند، معاينه خصوصی میخواهد. بعد معلوم شد برنامه او برای ديگران هم در اين شهر همين بوده است.

نجفآباد در واقع يک شهر است، منتها چون در جوار اصفهان است جلوهای ندارد.

الآن شايد هفتاد هزار نفر جمعيت داشته باشد، آن وقت هم حدود چهلهزار نفر جمعيت داشت.

آن مرد ادامه داد: کمکم ما را وادار کرد که درس بخوانيم. میگفت در همين حال چه عيبی دارد شما بياييد درس بخوانيد. میرفت افرادی را آزمايش میکرد و در اين بين عنصرهای مستعد را پيدا میکرد. بعد آمد برای اينها جلسه تشکيل داد و در آن جلسه به اينها سواد میآموخت. اگر سواد فارسی نداشتند سواد فارسی و اگر سواد فارسی داشتند عربی میآموخت. کمکم اينها را بالا میآورْد در حدی که از کتابهای عربی از


[1] و (2). [افتادگی از نوار است]

نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 9  صفحه : 164
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست