responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 8  صفحه : 202

هلاکت است. آیا اگر اراده خدا تعلق بگیرد، از این لشکرها کاری ساخته است؟«امَّنْ هذَا الَّذی هُوَ جُنْدٌ لَکمْ ینْصُرُکمْ مِنْ دونِ الرَّحْمنِ»داستان مرگ مأمون

داستان مرگ مأمون داستان عجیبی است. مسعودی در مروجالذهب مینویسد که مأمون در یکی از جنگهایش (گویا با روم جنگیده بود) [1] با یک لشکر فوقالعاده جرّاری لشکرکشی کرده بود؛ در حدود صد هزار نفر سپاهش شمرده میشدند.

دشتی را در همین قسمتهای شمال سوریه نام میبرد به نام «پرسوس» که دشت بسیار باصفایی بود. وقتی مأمون برمیگشت، این دشت باصفا را دید، خیلی خوشش آمد، دستور داد همین جا اطراق شود. چشمه بسیار بزرگی آنجا بود و آب بسیار سردی از زمین میجوشید. این چشمه به قدری باصفا بود که آن ریگهای زیر کاملًا پیدا بود. دستور داد تخت و خرگاهش را همانجا زدند. نشسته بود و غرق در خیالات و افکار خودش بود. در این بین، در همان جلوی چشمه که استخرمانندی بود ناگهان یک ماهی سفید بسیار زیبایی پیدا شد. مأمون هوس کرد همین ماهی را بگیرند و کباب کنند. گفت: غوّاص بیاید این را بگیرد. فوراً مردی آمد و خودش را در


[1]. آن زمان، استانبول فعلی و قسطنطنیه قدیم مرکز روم بوده است و این قسمت سوریه و اطراف آنتقریباً مرز دنیای اسلامی شمرده میشد، بعد در دورههای سلاطین عثمانی و سلطان محمد فاتح بود که آن مناطق را فتح کردند و خلافت شرقی مسیحیت را برچیدند.

نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 8  صفحه : 202
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست