اگر چنانچه مثلًا عناصری که به همراهی صورت تخته، تخته را درست کردهاند از مفهوم تخته سلب شوند تصور تخته از میان میرود و البته این تجزی و انحلال پیوسته ادامه نیافته و در جایی وقوف خواهد کرد؛ و البته آخرین دو مفهومی که پیدا کردهایم بسیط خواهند بود- چنانکه در خارج نیز کار همان گونه میباشد- و همان مفهوم بسیط است که مفهومات بسیطه دیگری یکی پس از دیگری به وی اضافه شده و ترکیب یافته است که مفهوم نخستین مورد نظر (مفهوم کرسی مثلًا) درست گردیده.
ترکیب شدهاند نیست. عناصر ساده اولیه ذهن به حسب اصطلاح «مبادی تصوریه» (در باب تصورات) و «مبادی تصدیقیه» (در باب تصدیقات) خوانده میشوند.
تجزیه و ترکیب ذهنی در مقابل تجزیه و ترکیب عملی است. تجزیه و ترکیب عملی آن است که انسان مواد خارجی را مورد عمل تجزیه یا ترکیب قرار دهد مثل آنکه یک مرکب صنعتی (از قبیل ساعت) و یا یک مرکب طبیعی (از قبیل آب) را به اجزاء اولیه آنها تجزیه کنند و دوباره آنها را بسازند. عملیات شیمیایی که در آزمایشگاهها صورت میگیرد از این قبیل است. تنها راه برای به دست آوردن وضع ساختمان داخلی مادی اشیاء تجزیه و ترکیب عملی است.
تجزیه و ترکیب ذهنی یا نظری اقسام متعددی دارد. ما اجمالًا در پاورقیهای آینده آنها را بیان خواهیم کرد، چیزی که لازم است در اینجا تذکر داده شود این است که ممکن است برای خواننده محترم این سؤال پیش آید که مطابق فرمول کلی این مقاله «هر علم حصولی که عارض ذهن میشود مسبوق به علم حضوری است» و البته این قاعده استثناء پذیر نیست، هم در مورد بسائط ذهنی صادق است و هم در مورد مرکبات، پس چگونه است که ما بسیاری از تصورات مرکبه داریم که قطعاً واقعیت مصداق آنها را هیچگاه به علم حضوری نیافتهایم، مثل تصوری که از «لایتناهی» و «واجبالوجود» و امثال اینها داریم؟
پاسخ این سؤال این است که لازمه فرمول سابق این نیست که ذهن به واقعیت هر یک از بسائط و مرکبات علیحده نائل شود، بلکه در برخی از موارد ذهن ابتدا به درک مرکبات نائل میشود سپس با قوه تجزیه، بسائط و عناصر اولیه را از یکدیگر جدا میسازد- تصورات عادی ابتدائی در مورد محسوسات از این قبیل است؛ مثلًا ابتدا انسان از راه باصره جسم را میبیند با حجم و شکل و رنگ معین؛ یعنی تصور حجم و