ابصار به وی رسیده بودیم و پس از وی سفیدی را ادراک کنیم و البته هنگامی که سیاهی را ادراک کردیم معنای وی را با تجرید از حس، ادراک نموده یعنی پیش خود بایگانی و ضبط کرده و پس از آن به ادراک سفیدی پرداختیم، و هنگامی که با حرکت دومی به سفیدی رسیدیم هنگامی است که سیاهی را داریم، همینکه به سفیدی رسیدیم سیاهی را در آنجا نخواهیم یافت. و معلوم دومی را چون به جایی که اولی را برده بودیم ببریم 1 مشاهده میکنیم که دومی روی اولی نمیخوابد چنانکه اولی روی خودش میخوابید و میخوابد؛ یعنی میبینیم سیاهی با سیاهی به نحوی است
[1]. یکی از اعمال مخصوص ذهنی عمل مقایسه (سنجش) است. از لحاظ ترتیب، قدر مسلّم این است که این عمل پس از عمل تخیل (تبدیل کردن علم حضوری به علم حصولی) و پس از سپردن حداقل دو صورت به قوه حافظه انجام میگیرد. هر چند در عمل مقایسه، وجود دو صورت شرط نیست زیرا ممکن است یک چیز، خودش را با خودش سنجید و مقایسه کرد، ولی قدرت ذهن بر این عمل وقتی پیدا میشود که حداقل دو صورت پیش خود حاضر داشته باشد. ذهن در اثر قوه سنجش، قدرت دارد که هر دو چیز را با یکدیگر (مثال سفیدی و سیاهی متن) و یا یک چیز، خودش را با خودش (مثال سیاهی و سیاهی متن) بسنجد و تطبیق کند و چون در این مرحله مقایسه بین دو مفهوم است و نظر به خارج نیست (به اصطلاح حمل اولی است نه حمل شایع) و دو مفهوم بسیط را با یکدیگر مقایسه میکنیم ذهن بلاواسطه حکم ایجابی یا سلبی مینماید یعنی در تصدیق خود احتیاج به «حدّ اوسط» ندارد، و از اینجا معلوم میشود که اولین تصدیقهایی که ذهن به آنها نائل میشود مربوط به عالم مفاهیم است نه به عالم خارج (حمل اولی است نه حمل شایع). بعضی از روانشناسان جدید معتقدند که اولین احکامی که ذهن طفل صادر میکند مربوط به خواص اشیاء خارجی است (و قهراً از قبیل حمل شایع است نه حمل اولی) و البته آن هم آن خواصی که با احساسات و تمایلات طفل بستگی دارد (از قبیل «این قند شیرین است») و در حقیقت طفل در احکام اولیه خود ارزش اشیاء را برای خود و به عبارت دیگر منافع خود را از اشیاء بیان میکند. تحقیق در این مطلب که آیا اولین احکام ذهن چیست، با غرض این مقاله بستگی ندارد، آنچه با غرض این مقاله بستگی دارد این است که مفاهیم وجود و عدم و وحدت و کثرت، بلکه ضرورت و امکان و امتناع، پس از توفیق