که دانشمندان با کاوشهای علمی به دست میآورند علم حصولی 1 است و از این روی کاملًا احتمال میدهیم که همه کارهای بدنی در موجود زنده، کارهای علمی و ارادی بوده باشند حتی کارهای طبیعی و مزاجی نیز در این صف قرار گیرند چنانکه اتفاقات زیادی به صحت این نظر شهادت میدهند اگر چه فعلًا برهانی برای اثبات این نظر در دست نداریم.
به هر حال باید گفت ما با علم حضوری به خودمان و قوا و اعضای درّاکه خودمان و افعال ارادی خودمان علم داریم و در پیش (مقاله 4) گفته شد که محسوسات با واقعیت خود در حواس موجودند و این نیز یک نحو علم حضوری بود 1
[1]. پاسخ شبهه بالا از آنچه که سابقاً در مقام فرق میان علم حضوری و علم حصولی گفته شد معلوم میشود. از آنچه در سابق گفته شد معلوم شد که علم حصولی مربوط به یک دستگاه مخصوص از دستگاههای نفسانی به نام «دستگاه ذهن» است و معلوم شد که فقط یک قوه خاص است که علم حصولی تولید میکند و اما علم حضوری به یک دستگاه خاص اختصاص ندارد و در علم حضوری قوه خاصی دخالت نمیکند بلکه نفس با واقعیت خود واقعیت معلوم را مییابد، و نیز معلوم شد که فلسفه و علوم محصول یک سلسله اعمال مخصوص مربوط به دستگاه ذهن از قبیل تصور و تصدیق و توجه و دقت و تفکر است و مربوط به علمهای حصولی است و با علمهای حضوری که ربطی به عالم فکر و استدلال ندارد کار ندارد. علیهذا کاوشهای علمی و فلسفی دانشمندان برای به دست آوردن علم حصولی است نه علم حضوری. کاوشهای دانشمندان یا برای اقناع غریزه حقیقت جویی است و یا برای رفع احتیاجات مادی و استفاده عملی و صنعتی. اما غریزه حقیقت جویی وابسته به دستگاه ذهن است و فعالیتهای ذهنی را ایجاب میکند. استفادههای عملی و صنعتی نیز فرع توجه و دقت و سایر اعمال ذهنیه است و علی ای حال معلوم بودن چیزی به علم حضوری، بی نیاز کننده از کاوشهای مخصوص علمی و فلسفی دانشمندان نیست.
[2]. این، قسم چهارم از چهار قسم کلی علم حضوری است و سه قسم دیگر آن (ادراک خود، ادراک آثار و افعال خود، ادراک قوا و ابزارهایی که [نفس] این آثار را به وسیله آنها انجام میدهد) سابقاً گفته شد.
این قسم عبارت است از یک سلسله خواص مادی از واقعیتهای مادی خارج که از راه حواس و اتصال با قوای حساسه، با نفس اتصال پیدا میکند، از قبیل اثر مادی که