سیراب کننده را به آب میدهیم و پس از آن نسبت «وجوب» را میان خود و حرکت ویژهای که تأمین خوردن آب را میتواند بکند میگذاریم و در این هنگام قوه فعاله است و حرکت خودش (کار مخصوص).
و اگر چنانچه این دستگاه تطبیق و توسیط وجوب نبود علوم و ادراکات حقیقی که در مورد آب داریم فعل را به وجود نمیآورد نه روزی که انسان اولی و یا کودک بوده و اسم آب را نیز نمیدانستیم و تنها آب میدیدیم و نه روزی که به ما گفتند آب تنها عنصری است که همه جهان از وی ترکیب یافته و نه روزی که از یونانیها شنیدیم که آب یکی از چهار عنصر میباشد و نه روزی که به ثبوت رسید که آب نیز مانند سایر مرکبات مرکب بوده و از آمیزش اکسیژن و هیدروژن به نسبت 33% و 66% به وجود آمده است.
و همچنین اگر از اجزاء همان دستگاه تطبیق و توسیط وجوب، به عنوان آزمایش یکی را کم کنیم فعالیت قوه فعاله سپری خواهد شد مثلًا اگر چنانچه جهاز تغذی، تشنگی را احساس نکند یا تشنگی را احساس کرده ولی به واسطه سرگرمی به جای دیگر به یاد سیراب شدن نیفتد یا به یاد سیراب شدن نیز بیفتد ولی به واسطه محذور مزاجی یا خارجی سیراب شدن را فعلًا لازم نبیند یا همه آنها را داشته ولی به واسطه نبودن آب مثلًا نسبت وجوب را میان خود و فعل خود (حرکت مخصوص) برقرار نکند حرکت و فعالیت به وجود نخواهد آمد.
و از اینجا روشن خواهد بود که انسان پس از ادراک وجوب فعل در انجام دادن حرکت و فعالیت خود هیچ گونه توقف نخواهد داشت چنانکه در مواردی که ملکه کاری را داشته باشیم، مانند ملکه تکلم، هیچ گونه نیازی به فکر نداریم و خاصه در چیدن حروف پس از آغاز تکلم و همچنین در جاهایی که مربوط به مورد فعل به واسطه عوارض محلی مخصوص جز یک فکر در متخیله پیدا نشود مانند کسی که نورزیده بالای پایه پنجاه متری یا مناره بسیار بلند، خود را ببیند، بدیهی است که از هول جان، فکری بجز تخیل افتادن نخواهد داشت و در نتیجه سقوط خواهد کرد و یا مانند کسی که دفعتا شیر شرزهای را در برابر خود ببیند، اگر فکر فرار کردن به مغزش بیفتد ناچار بیتوقف فرار خواهد کرد و اگر تصور مهابت شیر دلش را فرا گیرد زمینگیر شده و فرار بلکه پای فرار را فراموش خواهد نمود و اگر فکر مقصد شیر و تعرض و عدم تعرض وی دهشت زدهاش کند مسخّر وی گردیده و به اصطلاح «مستسبع» شده و به دنبال شیر خواهد افتاد. این گونه حرکات عموما افعال اختیاری و ارادی هستند که در مورد آنها یک فکر بیشتر در برابر چشم قوه فعاله نیست و در نتیجه نسبت وجوب جایگیر شده و انسان از روی اختیار و اراده انجام میدهد.
و گاهی که انسان در انجام دادن فعل ارادی خود به فکر و تروّی محتاج است،