چنانکه اغلب کارهای ما همین رنگ را دارد، در حقیقت در میان عنوانهای گوناگونی که قابل انطباق به فعل میباشند یک عنوانی میجوید که با انطباق وی فعل نسبت وجوب مطلق (بی تقیید) را پیدا کند و این سخن با رجوع به گفتگویی که سابقا در مبحث «اعتبار وجوب» کردیم بیشتر روشن میشود.
و همچنین در مواردی که با نظر بدوی، فاعل اختیاری را «مجبور» مینامیم مانند کسی که کاری را انجام میدهد که اگر نمیکرد کشته میشد، در حقیقت شخص اجبار کننده «نکردن» را ملازم با کشته شدن قرار میدهد و از این روی فاعل از فکر «نکردن» افتاده و تنها در برابر خود یک فکر میبیند و آن فکر «کردن» است و دیگر موضوعی از برای «ترک» باقی نمیماند و چنانکه روشن است فاعل در این صورت انتخاب و اراده فعل را دارد اگر چه از راه ناچاری یعنی نبودن چاره که طرف مقابل فعل است فعل را اراده میکند.
و البته این بیان با نظر عقلا که فعل جبری را مستند به اختیار فاعل ندانسته و پاداش خوب و بد را ساقط میدانند منافات ندارد چنانکه اختیاری (انتخابی) بودن فعل با آنچه از آغاز سخن گفتیم که «صدور فعل از قوه فعاله در مورد تشخیص ضروری است» منافات ندارد.
مباحث جبر و اختیار نتایج علمی بسیار دارد ولی از غرض این مقاله خارج میباشد و از این روی سخن را پایان داده و مقاله را ختم میکنیم.
مسائلی که در این مقاله بیان نمودیم به شرح ذیل میباشد:
(1). یک سلسله از علوم داریم که مطابق خارج از توهّم ندارند (اعتباریات).
(2). علوم اعتباریه تابع احساسات درونی میباشند.
(3). هر اعتباری را حقیقتی هست.
(4). علوم اعتباریه بیآثار خارجی نخواهند بود.
(5). معرّف اعتبار، دادن حد چیزی است به چیز دیگر.
(6). در مورد اعتباریات، برهان جاری نمیشود.
(7). ممکن است علم اعتباری علم اعتباری دیگری را تولید کند.
(8). انسان با اعمال قوای فعاله خود یک سلسله علوم اعتباریه تهیه میکند.
(9). ضابط اعتباری بودن علمی این است که نسبت «باید» را میتوان به وی متعلّق فرض کرد.
10. اعتباریات دو قسم هستند: اعتباریات بالمعنی الاعم و اعتباریات بالمعنی الاخص.