میشود- و همه صداها در افاده این غرض یکسان بوده و تمیزی لازم نیست- ولی پس از چند بار تکرار، ذهن مخاطب میان مقصود و صدا یک نحو ملازمه (نظیر تداعی معانی) معتقد شده با شنیدن صدا از دور به سوی مادر به قصد دانه میشتابد.
و از طرف دیگر اختلاف احساسات درونی مانند مهر و کینه و دوستی و دشمنی و انفعال و شفقت و تملق و شهوت جنسی و غیر آنها در شکل صدا اختلافاتی غیر قابل انکار به وجود میآورد و به این وسیله صداها تنوع پیدا کرده و کم و بیش تمیز و تعدد میپذیرند و در این مرحله مستمع یک گام فراتر گذاشته و با صداهای مختلف به مقاصد نسبتاً گوناگونی استدلال کرده و به چیزهایی غایب از حواس پی میبرد ولی باز چنانکه روشن است دلالت صدا بر مقصود، عقلی و طبیعی است و در این حال ذهن مستمع و خاصه انسان به رابطه میان حادثه و صدای ویژه وی کم و بیش آشنا میگردد و کمکم حوادث را با صداهای ملازم وجود آنها حکایت مینماید و در نتیجه حروف تهجّی از همدیگر تمیز پیدا کرده و کلمات مرکبه پیدا میشود چنانکه میبینیم مقدار زیاد و معتنابهی از کلمات در لغتهای گوناگون حکایت اصواتی است که در حوادث صدادار، مقارن حادثه پیدا میشوند و در این باب استعمال اشاره با دست و سر و چشم و سایر اعضا، زیاد مؤثر هستند و مقارن این احوال، دیگر انسان به مجرد شنیدن کلمه، بی توقف به یاد حادثه میافتد و دلالت عقلی و طبعی جای خود را به دلالت لفظی میدهد و انسان با پیدا کردن شعور به این خاصه، کار تکلّم را یکسره مینماید، تا کار به جایی میرسد که انسان هنگام سخن گفتن یا سخن شنیدن از الفاظ غفلت کرده و تنها متوجه معنی میشود چنانکه گویی معنی را میگوید یا میشنود یعنی معنی به حسب عقیده وی خود لفظ گردیده و از اینجاست که زشتی و زیبایی، محبوبیت و منفوریت معنی در لفظ تأثیر کرده و گاهی میشود که صفتی از معنایی به لفظی و از لفظ به معنای دیگر و همچنین ... سرایت میکند.
اینجاست که کار اعتبار تمام شده و به حسب اعتبار، لفظ عین معنی میشود.
آنگاه اختلاف محیطهایی که افراد انسان به واسطه مهاجرت و انشعابات قومی به وجود آوردهاند از یک طرف و وضع الفاظ تازه به واسطه مواجهه با احتیاجات تازه به واسطه تکامل زندگی اجتماعی از طرف دیگر و انتخاب اخف و اسهل از طرف دیگر موجب اشتقاق لغتهای متنوّعه از یک لغت اصلی و بروز و ظهور تهجّیهای گوناگون در محیطهای مختلف شده و تکلّمات کامله صورت میپذیرد.
در همه کلمات، لفظ نماینده معنی گردیده و بلکه در ظرف اعتبار و محیط تفهیم و تفهم، خود معنی میگردد.