زیاده بر آن خرق عادت و شگفت آور بوده و قبیح شمرده میشود و در منطقه قطبی درست به عکس است. اختلافات فاحشی که در افکار اجتماعی و آداب و رسوم سکنه منطقههای مختلفه زمین مشهود است بخش مهمی از آنها از همین جا سرچشمه میگیرد.
و همچنین محیط عمل در اختلاف افکار و ادراکات اعتباری دخیل میباشد.
مثلًا یک نفر باغبان با یک نفر بازرگان یا یک نفر کارگر با یک نفر کارفرما از جهت روش فکری یکسان نیست زیرا احساساتی که مثلًا سبزه و آب و درخت و گل و بهار به وجود میآورند غیر از احساساتی است که مال التجاره و داد و ستد لازم دارد و اختلاف احساسات، اختلاف ادراکات اعتباریه را مستلزم میباشد.
(2). کثرت ورود یک فکر به مغز انسان نصب العین گردیده و نتواند از نظر دور داشته و به غیر او توجه کند و البته در این صورت خواهی نخواهی یک فکر، منطقی و صحیح و خوب به نظر خواهد آمد و خلاف وی به خلاف وی و در این صورت، توارث افکار، تلقین، اعتیاد، تربیت در تثبیت و تغییر افکار اجتماعی و ادراکات اعتباری نقش مهمی را بازی خواهد کرد.
(3). ما تردید نداریم که با قریحه تکامل، پیوسته بر معلومات خود میافزاییم و خلاصه در اثر اینکه نخستین روزهای پاگشایی به جهان ماده، معلومات زیادی از نیاکان خود به طور توارث دریافت داشته و پایه پیشرفتهای آینده خود قرار میدهیم دایره علوم روز به روز در توسعه است و هر چه توسعه پیدا کند از مزایای طبیعت به واسطه تطبیق عمل، استفادههای بیشتر و کاملتری نموده و طبیعت سرکش را بهتر به خود رام میکنیم و از این روی مفهوم «باید و نباید و خوب و بد» و نظایر آنها پیوسته هم آغوش تغییر میباشد؛ مثلًا دو فرد انسان فرض کنیم که یکی از آنها (انسان امروز) در یکی از تالارهای کاخی زیبا روی کرسی زیبای خود نشسته و فاخرترین لباس را که با آخرین مدل روز دوخته شده باشد پوشیده و در مقابل میزی که روی آن خوراکهای رنگارنگ چیده شده قرار گرفته باشد، و دیگری (انسان اوّلی) روزگار شیرین خود را در شکاف کوهها با گیاه بیابانها و میوه جنگلها میگذراند. با سنجشی که در میان این دو فرد به عمل بیاوریم روشن خواهد شد که انسان چه بسیار بایستنیها را ترک گفته و خوبها را بد شمرده تا به حد امروزه رسیده.
انسان هیچگاه از فکر خوب و بد دست بردار نیست ولی پیوسته با پیشرفت زندگی، بد را خوب و خوب را بد میشمارد زیرا هیچگاه زندگانی دیروزی با احتیاجات امروزی وفق نمیدهد.
اگر در معلومات اعتباری تأمل نماییم خواهیم دید که حال ادراکات اعتباری در تولید و استنتاج مانند حال علوم حقیقی میباشد. مثلًا ما نسبت وجوب را (باید) از