نسبت ضرورت خارجی که در میان علت و معلول خارجی است گرفتهایم و عامل اصلی این اعتبار همین بود که دیدیم فعل با قوه فعاله ارتباط داشته و به ایده آل (مصلحت) قوه نامبرده مشتمل میباشد و البته این وجوب اعتباری مانند وجوب حقیقی میان یک فاعل و یک فعل تحقق پیدا میکند ( «وجوب تعیینی» به اصطلاح فن اصول) ولی پس از انجام این امر چون گاهی میبینیم که دو فعل مختلف در اشتمال بر مصلحت یکسان میباشند وجوب نامبرده را میان قوه فعاله و میان یکی از دو فعل (لا علی التعیین) اعتبار میکنیم و در نتیجه وجوبی تازه به نام «وجوب تخییری» پیدا میشود.
و همچنین همه یا بیشتر تغییراتی که در لغات مختلفه پیش آمده و به طور غیر قابل احتراز دامنگیر کلمات و الفاظ میشود از این راه است زیرا ما لفظی را که وجود لفظی معنای خودش قرار میدهیم پس از چندی که استعمال میکنیم قریحه مسامحه کاری ما با اتکاء به قاعده لزوم انتخاب اخف و اسهل، لفظ دیگری را که شبیه وی بوده و به زبان آسانتر است به جای او گذاشته و کم کم لفظ اولی را به دست فراموشی میسپارد (چون واژه «ورخ» به جای برخیز و «پاش» به جای به پای شو) و باید دانست که تغییرات دیگری نیز بجز تغییرات سه گانه نامبرده میتوان پیدا کرد ولی نوع تغییرات به همان بخشهای سه گانه نامبرده منتهی میگردد.
و نیز روشن است که تغییرات سه گانه نامبرده گاهی به واسطه امتزاجهای مختلفه و آمیزشهای گوناگون که میانشان پیدا شود یک سلسله نتایج ترکیبی نیز میدهد و این گونه تغییر در میان آداب و رسوم اجتماعی امثله زیادی دارد و شاید کمتر موردی بتوان پیدا کرد که عوامل مختلفه تغییر در وی تأثیری نکرده باشد و از منبعهای گوناگون سرچشمه نگرفته باشد.
قسم دوم:اعتباریات بعد الاجتماع
مفاهیم اعتباری که انسان اجتماعی امروزه از قالب ذهن خود درآورده به اندازهای زیاد است که شاید تمیز و طبقهبندی و شمردن آنها بالاتر از توانایی فکر بوده باشد اگر چه همه آنها ساخته فکر و اندیشه میباشند. با اینهمه پیوسته انسان به حسب پیشرفت اجتماع و تکامل فکر خود مفاهیم تازهای ساخته و هر روز یک یا چند نمونه تازه به معرض نمایش میگذارد؛ و از همینها نیز میفهمیم که اگر به قهقرا برگشته و به انسان اوّلی اجتماعی نزدیکتر شویم این ساختههای فکری کمتر شده و به ریشههایی که محل انشعاب شاخهها هستند نزدیکتر خواهند گشت.
از این روی و برای اینکه این مقاله بیشتر از حد معینی از تفصیل را گنجایش