نداشت، پس وجوب چنین کار و فعلی پیش قوه فعاله مقید به فقدان کار بیرنج یا کم رنج بوده؛ پس در موردی که دو فعل بیرنج و با رنج فرض شود انتخاب بیرنج، معین خواهد بود.
و روی این اصل میباشد که تطور و تحولی در همه اعتباریات، در جمیع شؤون انفرادی و اجتماعی انسان، موجود میباشد (و ممکن است افکار سایر جانوران زنده به ویژه افکار انفرادی آنها کم و بیش بهرهای از این تطور و تحول داشته باشند) چنانکه تأثیر این اصل در عادات و رسوم و لغات در انسان بسیار روشن است. انسان پیوسته میخواهد با سرمایه کم، سود بسیار برد و با تلاش سبکتر، کاری سنگینتر انجام دهد.
و اگر چنانچه گاهی نتیجه معکوس پیش آمده و سیر تطوری از شکل آسانتر به حالت دشوارتری تبدیل میشود و یا عادت و رسم سادهتری به یک مرحله پیچیدهتری میرسد، نه از راه تطور تنهاست بلکه اغراض دیگری ضمیمه و پیوند اصل شده و سنگینی بار آورده چنانکه زندگی ساده و بسیط انسان اولی فعلًا به شکل بسیار دشوار و سختی افتاده ولی استفادههای بسیار دیگری منظور شده که به اصل افزوده شده و حالت بغرنجی پیدا کرده؛ مثلًا انسان اولی تنها گرسنگی احساس کرده و تنها برای سیری، علف یا گوشت خام میخورده ولی انسان امروز از تغذیه، تنها سیری نمیخواهد و مقاصد دیگری نیز دارد و همچنین ...
4. اصل استخدام و اجتماع
ما در خارج به هر پدیده مادی که میرسیم ترکیبی یا همراه ترکیبی است که برای حفظ بقای خود از خارج به نحوی استفاده مینماید و این خاصیت در همه موجودات و به ویژه در یک دسته از موجودات که جانوران زنده را تشکیل میدهند بسیار روشن میباشد. این دسته مثلًا آب را نوشیده و گیاه یا میوه را خورده و با به کار انداختن جهاز تغذی و هضم مخصوص خود اجزائی را که برای بدن خود لازم دارد از وی گرفته و بازمانده را پس میدهد و پارهای از جانوران با پارهای از آنها چون گرگ با گوسفند، و باز با کبوتر، تغذی مینمایند و جانوران با شعورتر و به ویژه انسان این روش را نه تنها در خواص طبیعی و لوازم مادی به کار میبرند بلکه در هر کاری که وابسته به احتیاجات است اگر چه به وسایط زیاد نیز بوده باشد روش آنها همین است.
انسان اولی برای رهایی از شرّ درندگان و دشمنان خود میان آب زندگی میکرد و بالای درختان یا در شکاف کوهها مینشست و هر محذوری را با ضد آن (تقریباً)