(2). اعتبار وجوب، اعتباری است عمومی که هیچ فعلی از وی استغنا ندارد. پس هر فعلی که از فاعلی صادر میشود با اعتقاد «وجوب» صادر میشود.
و این نظریه اگر چه با مشاهده موارد افعال مختلفه غیر قابل قبول به نظر میرسد چه بسیار میافتد که انسان کارهایی را به واسطه عادت یا نادانی یا عصبیت و مانند آنها انجام میدهد در حالی که خود میداند کاری غیر لازم یا بیخود و یا ناشایسته و نکردنی میباشد.
ولی باریک بینی در همین موارد، صحت و درستی نظریه نامبرده را تأیید مینماید زیرا ما میبینیم کسانی که این گونه کارهای پست نا بایسته یا ناشایسته را با اعتقاد و اعتراف به عدم لزوم یا با ایمان به لزوم عدم، انجام میدهند گاهی که از آنان پرسیده شود که «با اینکه میدانید و میگویید که این گونه کارها نکردنی است پس چرا میکنید؟» به عنوان عذر و پوزش پاسخ میدهند که چاره نداریم چون عادی هستیم یا در نکردن، فلان محذور را داریم یا مجبور بودیم و از نکردن ترسیدیم و مانند این پوزشها.
روشن است که مفهوم پوزششان این است که وجوب فعل، مقید به عدم تحقق عذر بوده یعنی فعل در صورت تحقق عذر وجوب نداشته یعنی فعل با اعتقاد وجوب انجام گرفته و پوشیده نماناد که اوصاف دیگری که گاهی افعال از قبیل اولویت و حرمت و مانند آنها پیدا میکنند- چنانکه فقها افعال را به پنج قسم واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح قسمت کردهاند- دخلی به این وجوب که مورد بحث ما میباشد ندارند زیرا وجوب مورد بحث ما نسبت و صفت فعل در مرحله صدور از فاعل میباشد و عمومی است و اوصاف نامبرده صفت فعل فی نفسه میباشند و خصوصی هستند و اگر چه آنها نیز مانند وجوب عمومی، اعتباری عملی بوده و از محصولات کارخانه فعالیت انسان میباشند ولی اعتبار آنها بسی متأخر از اعتبار وجوب عام است.
2. حسن و قبح (خوبی و بدی)
اعتبار دیگری که میتوان گفت زاییده بلافصل اعتبار وجوب عام میباشد اعتبار حسن و قبح است که انسان قبل الاجتماع نیز اضطرار آنها را اعتبار خواهد نمود.
تردید نیست که ما بسیاری از حوادث طبیعی را دوست داریم و چون «خوب» میدانیم دوست داریم و حوادث دیگری را دشمن داریم و چون «بد» میدانیم دشمن