پس اعتباریات عملی بر دو قسمند: اعتباریات ثابته که انسان از ساختن آنها ناگزیر است و اعتباریات متغیره.
آنچه بیانات گذشته تا کنون نتیجه داده این است: انسان یا هر جانور زنده، میان خود (قوای فعاله) و میان حرکات حقیقی و خواص و افعال اختیاری خود اجمالًا یک سلسله ادراکات و علومی را ساخته و توسیط مینماید.
ولی آیا آنها را چگونه ساخته؟ و آنها چه انقسامات و احکامی دارند؟ و آنها چگونه با خواص و افعال حقیقی انسان ارتباط پیدا میکنند؟ پرسشهایی هستند که هنوز پاسخ تفصیلی آنها داده نشده اگر چه شالوده سخن در بیان گذشته ریخته شده.
ریشه اعتباریات و آغاز پیدایش آنها
چنانکه از بیان گذشته دستگیر میشود قوای فعاله انسان چون فعالیت طبیعی و تکوینی خود را روی اساس ادراک و علم استوار ساخته ناچار است برای مشخص کردن فعل و مورد فعل خود یک سلسله احساسات ادراکی چون حب و بغض و اراده و کراهت به وجود آورده و در مورد فعل به واسطه تطبیق همین صور احساسی، متعلّق فعالیت خود را از غیر آن تمیز داده و آنگاه مورد تطبیق را متعلّق قوه فعاله قرار داده (معنای بایستی را به وی داده، وجوب میان خود و میان او گذشته) و فعل را انجام دهد و آزمایش ممتد در افراد انسان و سایر جانوران زنده همین نظر را تأیید میکند.
شاخههای اعتباریات (انقسامات)
چنانکه از نتیجه 6 که در آغاز سخن گرفتیم روشن است، در مورد اعتباریات نمیتوان دست توقع به سوی برهان دراز کرد زیرا مورد جریان برهان، حقایق میباشد و بس.
و از راه دیگر در نوع انسان مثلًا که روزگارهای دراز و سدههای متراکم از تاریخ پیدایش وی که به ما تاریک است گذشته و به واسطه تکاثر تدریجی جهات احتیاج فردی و نوعی که روز به روز کشف شده و هر روز اعتباریاتی و افکاری تازهتر و پیچیدهتر به گذشته افزوده، نمیتوان از میان انبوه تودههای متراکم اعتبار، ریشههای اصلی را پیدا نمود.
ولی چیزی که هست این است که اجتماع امروزه ما با معلومات اعتباری و اجتماعی تدریجاً و به مرور زمان روی هم چیده شده و از این روی ما میتوانیم با