نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 406
نخستین وجه سخنی است که قفّال (متوفای 365) بیان داشته میگوید: خدای تعالی این داستان را به عنوان ضرب المثل آورده است تا بیان کند که این حالت، تصویر حالت مشرکینی است که در نادانی خود فرو و به راه شرک رفتهاند.- رازی میگوید:- بیان این سخن چنین است که گویا خداوند میفرماید: اوست که هر یک از شما را از یک فرد آفرید و از همان فرد برای او همسری قرار داد از جنس او که با او در انسانیست برابر است و چون مرد و زن با یکدیگر همبستر شدند و نشانههای حاملگی زن آشکار شد، زن و مرد به درگاه پروردگار خویش دست دعا برداشته، گفتند: اگر به ما فرزند صالح و سالمی ارزانی داری، البته بر این نعمت شکرگزار خواهیم بود. چون خداوند به آنان فرزندی شایسته و سالم عطا کرد، زن و مرد در مورد این بخشش [فرزند] برای خدا شریک قائل شدند؛ زیرا گاه آن فرزند را به طبیعت نسبت میدادند؛ چنان که دهریان و مادیگرایان گویند و گاه او را به ستارگان و سیارگان منتسب میساختند؛ چنان که شیوه منجمین است؛ و گاه آفرینش او را از بتها میدانستند؛ آن گونه که بتپرستان عقیده دارند.- فخر رازی سپس میگوید:- این، پاسخی در غایت صحت و درستی است». سپس بقیه وجوه را میآورد. [1] جار اللّه زمخشری آیه امانت [2] را نوعی تمثیل میداند و میگوید: «امثال این سخن در کلام عرب فراوان است و قرآن هم جز بر شیوه و اسلوب کلام آنان نازل نشده است. از جمله این موارد، این سخن عرب است: اگر به پیه گفته شود کجا میروی؟ خواهد گفت: میخواهم کجیهای بدن را استوار و هموار سازم. چه بسیار از مثالها که بر زبان حیوانات و جمادات ساخته شده است» [3]. ابن کثیر در تفسیر آیه «أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ ...» [4] از ابن جریج از عطاء روایت میکند که: «این ضرب المثل [1] ر. ک: التفسیر الکبیر، ج 15، ص 86 و 87. صحّت این وجه از آن جهت است که ضمایر در آیه، تنها به آدم و حوّا بازنمیگردد، بلکه تمامی افراد انسانها مقصود میباشند. [2] احزاب 33: 72. [3] تفسیر الکشاف، ج 3، ص 565. [4] «آیا از [حال کسانی که از بیم مرگ از خانههای خود خارج شدند و هزاران تن بودند خبر نیافتی؟ پس خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپارید. آنگاه آنان را زنده ساخت». بقره 2: 243.
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 406