نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 320
خود را دارد، مخدوش نمیشود؛ چه اینکه توجیه و معنای صحیح این گونه الفاظ آن نیست که کوته نظران و بیخبران از توجیهات کلام عرب، گفتهاند» [1]. ابو نعیم میگوید: «از جمله تابعان، تفسیر کننده آیات محکم و روشنگر آیات مبهم ابو عبد اللّه عکرمه است که در شهرها میگشت و از علم خود بهره فراوان میداد» [2]. آری، آنان که بر او خرده گرفتهاند، کوته نظری کرده و دلیل توجیه این گونه کلمات را ندانستهاند. چه اینکه پیراستگی این مرد از آنچه بر او خرده گرفتهاند روشن است. همه تهمتهایی که به او نسبت دادهاند در دو جهت خلاصه میشود: 1. دروغگویی، 2. تمایل به دیدگاه خوارج. تهمت اول به خاطر روایتی است که از پسر عمر نقل شده که به غلام خود نافع گفت: «بر من دروغ نسبت مده چنان که عکرمه بر ابن عباس دروغ روا میداشت». اتهام دوم توهمی است که در پی سفر او- هنگامی که به شهرهای مختلف سفر میکرد- به شمال آفریقا به وجود آمده است، که خوارج در آن دیار فراوان بودند و از ابن عباس احادیثی چند در دست دارند. پر واضح است که امثال این گونه دستاویزها و بهانه جوییها تنها ریشه در حسادتی دارد که دشمنان او به علت جایگاه بلند او در فقه و آشنایی به معانی قرآن کریم، از او به دل داشتند. ابن حجر- درباره روایت رسیده از ابن عمر- میگوید: «این حدیث، گذشته از اختلاف در متن و تباین نقلهای مختلف، از نظر سند ضعیف است ... این روایت پذیرفته نیست؛ زیرا به وسیله ابو خلف جزّار از یحیی بکّاء نقل شده است و روایات بکّاء متروک و غیر قابل اعتماد است؛ از این روست که ابن حبان میگوید: محال است انسانی که عدالتش ثابت است، با سخن فردی مشکوک الحال مخدوش شود. (که منظورش از این فرد مشکوک بکّاء است). - ابن حجر اضافه میکند:- اسحاق بن عیسی از مالک پرسید: آیا شنیدهای که پسر عمر به نافع گفت: بر من دروغ روا مدار ... گفت: نه، ولی این را شنیدهام که [1] همان، ص 428 و 429. [2] حلیة الاولیاء، ج 3، ص 326، شماره 245.
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 320