نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 321
سعید بن مسیّب به غلام خودش برد چنین سخنی را گفته است» [1]. نسبت کذب به او در زمان حیاتش رواج داشت و شاید در زمان استادش ابن عباس هم بوده است؛ چون در روایات صریحا وارد شده که عکرمه در مقابل این تهمت از خود دفاع کرده و ابن عباس نیز آن را منکر شده است. ابن حکیم میگوید: «با ابو أمامه بن سهل بن حنیف نشسته بودیم که عکرمه وارد شد و گفت: ای ابو امامه! تو را به خدا سوگند، آیا شنیدهای که ابن عباس میگفت: هر چه را عکرمه از من برای شما نقل کند، تصدیق کنید؛ زیرا او نسبت به من دروغ روا نمیدارد؟ ابو امامه گفت: آری شنیدهام» [2]. ایّوب میگوید: «عکرمه گفت: آیا فکر میکنی کسانی که پشت سر من مرا تکذیب میکنند در مقابل رویم مرا تکذیب نخواهند کرد؟!». ابن حجر میگوید: «معنای این سخن این است که اگر آنان با او چنین معاملهای بکنند قادر است جواب آنان را بدهد و از مخمصه نجات یابد، چه اینکه عکرمه حدیثی را از استادی میشنید و مثل آن را از استادی دیگر و در موقع نقل، گاهی به استاد اول نسبت میداد و در جای دیگر به استاد دیگر؛ از این روست که به او تهمت دروغگویی زدهاند. ابو الاسود میگوید: گاهی عکرمه یک حدیث را از دو استاد آموخته بود و وقتی از او میپرسیدند، حدیث را نقل میکرد و به یکی از دو استاد نسبت میداد؛ پس از مدتی دوباره از او میپرسیدند. همان حدیث را نقل میکرد، ولی به استاد دیگر نسبت میداد؛ در نتیجه مردم میگفتند: عجب دروغگویی است! در حالی که او در گفتار خود صادق بود» [3]. ابن حجر میگوید: «بخاری و همه اصحاب سنن به حدیث عکرمه استناد کردهاند مگر مسلم که تنها در یک مورد به حدیث او تمسک جسته است؛ و علت اینکه مسلم عکرمه را کنار گذاشته، سخن مالک درباره عکرمه است» [4]. وی [1] مقدمه شرح بخاری، ص 426- 425. [2] تهذیب التهذیب، ج 7، ص 265. مقدمه شرح بخاری، ص 427. [3] مقدمه فتح الباری، ص 427. [4] تهذیب التهذیب، ج 7، ص 268. مالک عکرمه را ثقه نمیداند و توصیه میکند که از او اخذ حدیث نشود. در میزان الإعتدال، ج 3، ص 95 نیز آمده است که مطرف گفت: «شنیدهام که مالک خوش نداشت از عکرمه نامی به میان آورد و دیده نشد که از او حدیثی نقل کند».
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 321